اس ام اس برای یاد بود عشق
زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردنه.
هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم.
من برای سالها می نویسم سالها بعد که چشمان تو عاشق می شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود همیشه یکی بود و یکی نبود.
چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن چه زیباست همیشه در تنهایی تو را حس کردن چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم . نازنین من همچون نفس کشیدن تو را بخاطر می سپارم. یک روزه دیکه هم بدون تو گذشت
ساقیا پیمانه ایرا لبریز کن هر چه دا ری در دهان سرریز کن ساقیامی ده که مدهوشم کند بی خبر از حال و بیهوشم کند ساقیا درد من را درمان نما جرعه ای می در دل ودر جان نما ساقیا محتاج درمان توام در سرای دل نگهبان توام ساقیا درمان دردم دست توست این دل بشکسته ام درشصت توست
یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمی دونی وقتی لبهات بسته اند چقدر خوشکل میشی
در دفتر یادبود دوستان بر روی درختان کهنسال بر روی شنهای ساحلی نوشتم دوستت دارم ، اما دفتر یاد بود دستان پاره شد، باد درختان کهنسال را شکست ، امواج شنهای ساحل را شست و برد اما ! هیچ چیز نتوانست یاد تو را از صحنه ی قلبم پاک کند ....
هیچگاه ویترینی نداشتهام?
تا دلم را در آن به نمایش بگذارم.
در قامت یک فروشنده دورهگرد عاشق تو شدم.
از این روست که تمام خیابانهای شهر?
عشق مرا میشناسند
چکیده:
رها شدهایم و دیگر اکنون از آزادی سرگیجه گرفتهایم. به کمک هزار و یک ابزاری که بدون سیم کار میکنند، با سراسر جهان ، هم زمان با جا به جا شدنمان تماس می گیریم و بدینسان به وابستگیهای گوناگون دامن می زنیم.
کارشناسان، این رفتار اجتماعی نو را در درون پدیدهای به نام« ارتباط پایا» بررسی می کنند. شمار تلفنهای همراه فروخته شده در سال 2003، بیش از 500 میلیون دستگاه برآورد شده است. در همین سال،یک سوم مردم ژاپن با تلفن همراه به شبکه اینترنت پیوستهاند. آمریکاییها 15میلیارد ساعت از تلفنهای همراه خود استفاده کردهاند و اروپاییان بیش از 113 میلیارد پیام کوتاه خدماتی برای همدیگر فرستادهاند. چین با 220 میلیارد پیام، در ورای همه اینان جای می گیرد. مانند بسیاری دیگر از تولیدات جهان امروزی،گفتگو به وسیله تلفن همراه، در بنیان خود نیازی است که اربابان ابزار تولید و کسانی که سودهای سیاسی در گسترش فردگرایی دارند، آفریدهاند. در این ماجرا،این عرضه است که تعیین کننده است نه تقاضا.
شرکتهای موتورولا، انتل ، نوکیا، سونی اریکسون ، سامسونگ ، ودافون، میکروسافت، اس.ف.ر و بویگ و بسیاری دیگر از شرکتها در مقیاس جهانی، ابزار و خدمات مربوط به تلفن همراه را روانه همه بخشهای بازار میکنند. ابزار، شبکهها، سامانههای بهرهبرداری ، برنامههای رایانهای و دیگر فنآوریهای وابسته به تلفن همراه از سرمایهگذاریهای گسترده همتراز نتیجههای پیش بینی شده، بهره میبرند. امروزه ، شمار تلفنهای همراه از تلفنهای ثابت پیشی گرفته است و همه شواهد نشان میدهند که هنوز گسترش واقعی فنآوری « بیسیم » در راه است.
افزایش تلفنهای همراه و گوناگونی خدمات و تبلیغات وابسته به آن ، دگرگونیهای اجتماعی گستردهای را به دنبال خود آورده است. دنیای سحرآمیز این گونه ارتباط، میوه نمادین قدرت 20 ساله نئولیبرالیسم است و به مانند همان،بر غارت استوار است و زمینه ساز نابسامانی.
با گسترش استانداردهای ناهمگون، شرکتهای رقیب مشتریان را به گروگان میگیرند و بدینسان بازار را میان خود بخش میکنند. هر چند که نسبت به اروپا و آسیا، آمریکاییها در بهرهوری از تلفن همراه پس ماندهاند ولی در امر رقابت افسار گسیخته ، از همه پیشی گرفتهاند.
از دور خارج شدن تلفنهای همراه و به کار گرفتن تلفنهای جدیدتر، بر همه لایههای بازار اثر میگذارد . یادآوری کنیم که فقط در آمریکا هر ساله میان 40 تا 50 میلیون تلفن همراه دور انداخته میشوند . مد هر 6 ماه یک بار دگرگون میشود و نوآوریها، هم ریخت و هم رنگ و هم فنآوری دستگاهها را در بر میگیرد.
دستگاههایی به رنگ آب نبات با اکرانهای باز شونده و یا کشویی، که میتوانند هم تلفن باشند و هم دوربین عکاسی یا فیلمبرداری و هم می توانند صداها را بازشناسی کنند، نمونههایی از فرآوردههای یاد شدهاند. ودافون در بریتانیا و یاهو چیسون در ژاپن، نوترین فنآوریها را، همچنان که روزنامه وال استریت مینویسد، از دست همدیگر میربایند.
امروزه تنها پیشرفتهترین دستگاهها می توانند با خدماتی همراهی کنند که شرکتها با تلاش بسیار به مشتریان خود میفروشند. شرکتهایی که فرآوردههای نو را نادیده بگیرند، هزینه سنگینی را خواهند پرداخت. در ژاپن، سرزمینی که فنآوری « بیسیم» در اوج رشد خود جای دارد، رقابت شگرفی که میان مدیران شرکت دوکومو و شرکت تازه از راه رسیده ک.د.د.ی در گرفته ، مشترکان را در سیلاب فرآوردههای نو غرق کرده است. در سال 2004،شرکت دوموکو 20 درصد درآمد سالیانهاش را که مبلغی بیش از 9 میلیارد دلار میباشد، از راه فروش برنامهای به نام ایمود به دست آورده است. 42 میلیون مشتری، این برنامه را روی رایانههای خود پیاده کردهاند. خدمات به فروش رفته ایمود، چیزی جز برنامههای فال بینی، بازی و به ویژه زنگهای گوناگون تلفن نبوده است. اینان از همان گونه خدماتیاند که همه شرکتها برای سوداندوزی بیشتر ، بر سر آن رقابت چشمگیری دارند.
در اروپا و آمریکا، گسترش کاربردهای این فنآوری با نگاه به شمار اندک مشتریان،در خور توجه است. آشکار است که دوشادوش کارآمد کردن بیشتر این دستگاهها و موج نوی سرمایهگذاری، شرکتهای ارایه دهنده خدمات، کارکرد اجتماعی تلفن را رقم خواهند زد. با این همه،فراموش نکنیم که گسترش شبکههای ارتباطات بیسیم، وابسته به عاملهایی است که از کنترل خارجند. مهمترین آنها موجهای الکترومغناطیسیاند که به مانند سرچشمهای پنهانی، بیتشرین ارتباطات الکترونیکی را تغذیه میکنند. این وابستگی به خودی خود آشفتگی میآفرینند. در سالهای 2000 و 2001، سالهایی که بیشترین سرمایهگذاری روی فنآوری یاد شده انجام گرفت، شرکتها در پی به دست آوردن انحصار راهاندازی نسل نو شبکههای قدرتمند، هزینههای سرسامآوری را برای خرید بسامدهای رادیویی پرداختند. فروش کشورهای بریتانیا و آلمان و آمریکا در این داد و ستد ، به ترتیب 33 میلیارد،48 میلیارد و 17 میلیارد دلار بود. بدهیهای ناشی از این داد و ستد به مبالغ هنگفتی افزوده شد که برای خرید شرکتهای رقیب خرج شده بود. امری که ورشکستگی سالهای 2002-2001 را به دنبال آورد و دهها هزار کار را در میان تولیدکنندگان تلفن و ابزار یدکی، که درصد بالایی از اعضای سندیکاها را در خود داشت، از بین برد. از این تاریخ است که رقابت افسار گسیخته به همه بخشهای فنآوری « ارتباطات از راه دور» دستاندازی می کند و با تواناییهای شگرفی که در این زمینه بروز میدهد، امکان هر گونه تثبیت قیمتها را از شرکتها باز می ستاند و روز به روز نگرانی بیشتری را در مورد کنترل بازار دامن میزند.
بسنده کردن به خدمات ناچیز
گسترش بیبرنامه بازاری سرریز شده از کالا، دشواریهای دیگری را نیز میآفرینند. اشتباه های چند باره که در صورت حسابها آورده میشود و کیفیت پایین خدمات، بخشی از این دشواریها در آمریکاست . شش درصد از مشترکین از مبالغی که به عنوان مالیات فدرال در صورت حسابهای خود دیدهاند، گله دارند. در سال 2002، 60 درصد مشترکین، دست کم یک بار از خدمات ارایه شده شکایت کردهاند . در سال 2003 ، در گزارشی دولتی ،دشواریهای مربوط به پوشش ارتباطی ، پارازیتها و آکندگی خطهای شبکه را که به قطع ارتباطات میانجامیدند، به کمی سرمایهگذاری در این زمینه نسبت داده است. یادآوری کنیم که قطع شدنهای نابهنگام ، یک دهم ارتباطات یک پنجم مشتریان را در بر میگیرد.
آیا تمامی این نابهنجاریها هزینهای پرهیز ناپذیر است که برای پیشرفت و نوسانهایشان میپردازیم؟ روزنامهنگار نیویورک تایمز مینویسد که « بهرهوری از تلفن به گونهای شگفتانگیز چنان افزونی گرفته است که شبکههای ارتباطی همواره آکندهاند؛ چیزی که با درصد بالای ناخوشنودیهای مشترکین همخوانی دارد.» این آکندگی خطها نشان یک بیماری است . زمانی که بدانیم « تلفنهای همراه از تلفنهای ثابت کمتر کارآمدند» پایین بودن سطح خدمات تلفنهای همراه را بهتر در مییابیم . با این که امنیت ، یکی از مواردی است که شرکتها درباره آن تبلیغات فراوانی برای فروش تلفنهای همراه میکند، این تلفنها در زمانهای اضطراری ، از تلفنهای ثابت که از سوی راهبان نئولیبرالیسم ناچیز شمرده شدهاند، کمتر کارآمدند. ناکارآمدی این شبکه در جریان 11 سپتامبر 2001 به خوبی آشکار بود.
ساختن ژنراتورها و بهسازی پوششهای ارتباطی شرکتها می تواند چارهای برای این دشواریها باشد و کیفیت ارتباطها را به سطح بالای شبکههای تلفنی سنتی آمریکا برساند. می دانیم که در شبکه سنتی تلفن آمریکا 99/99 درصد ارتباطها بدون هیچ گونه دشواری به انجام میرسید . چاره کار ، سرمایهگذاریهای کلان در این زمینه است و هیچ شرکتی از هراس ورشکسته شدن به آن دست نمییازد .این جااست که بازار ارتباط های بی سیم از دو سو آسیب پذیر می شود:از سویی، رقابت تشدیدشده شرکت های بزرگ، به توانایی هایی شگرف در سطوح کلی این بازار دامن زده است و از دیگر سو، سرمایه گذاری اندک در سطوح محلی، کارآمدی بازار این فناوری را پرسش برانگیز کرده است. در برابر این آشفتگی کم و بیش فراگیر، حکومتها نیز ناتوانی خود را نشان دادهاند. چنین است که پس از 15 سال گسترش این بازار، سازمان fedral communication هنوز نمی تواند کمینه کیفیت خدماتی را تضمین کند. همه این بازار در شرایطی بسیار شکننده قرار دارد و زمین گیر شدن آن می تواند زمین گیر شدن اقتصاد جهانی را به دنبال داشته باشد. با این همه می توانیم از خود بپرسیم که چرا در کمتر از 15 سال شمار تلفن های همراه از شماره تلفن های ثابت گذشته است. برخی می گویند که بالا بودن تقاضا، ناشی از رشد نایافتگی شبکه های ارتباطی سنتی کشورهای جنوب و کشورهای بلوک شرق پیشین است و نوسازی شبکه ها به دست بخش خصوصی در سال های 1980 پاسخی بود به نیازهایی که دوران زیادی سرکوب شده بودند. اما چرا این نیازها به سوی تلفن های همراه سرازیر شدهاند؟ از دید ما این تقاضا ریشه در فشارهای اجتماعی دارد. نزد انسان هیچ نیازی به ارتباط پایا وجود ندارد. این صحنه گردانان اقتصادند که تصمیم می گیرند که این یا آن فناوری گسترش یابد یا نه. نیاز به این که انسان همواره در دسترس ارتباط با دیگران باشد گام نوینی از خصوصی سازی ارتباطات است که سی سال پیش روشنفکر انگلیسی، ریموند ویلیامز تحلیل کرده است. این گونه زندگی اجتماعی،ریشه در از بین رفتگی تولید کننده خرد و دوری جای کار از جای زندگی دارد. به گفته ویلیامز این گونه ارتباط بیشتر برآمد زورآزمایی نیروهای موثر در جامعه است تا فرجام جبری پیشرفت فنی. این پدیده نخست زندگی شهری و پس از آن زندگی حومه نشینی کشورهایی مانند آمریکا را رقم زده است.
برای این که منطقه های دورافتاده در خور زندگی کردن باشند بایستی افزون بر اتومبیل و پارکینگ، به گونه ای نو از ارتباط نیز دسترسی داشت. گسترش رادیو و تلویزیون نگاه میلیونها خانواده را بر سوی مرکزی یگانه از اطلاع رسانی و سرگرمی کشانده است. برآمد و گسترش بهرهوری از تلفن همراه چیزی جز نتیجه دیگری از این گرایش تاریخی نیست. گرایشی که ریشه در جوامع سرمایه داری دارد. در این فضا، چشم پوشی از فناوری نو همان اندازه دشوار است که زندگی بدون تلفن. بیش از یک قرن است که این معجزه فناوری پیوند میلیونها خانواده ای را که پراکنده و دور از همدیگر در شهرهای بزرگ زندگی می کنند شدنی کرده است.
یک چنین دگرگونی ای اختراع کدهای جدید را برای آغاز کردن و پایان دادن گفتگو الزامی ساخته است. همگانی شدن این وسیله دگرگونی های ژرفی را در روابط خانه و کار زن و مرد و بین طبقات اجتماعی به دنبال داشته و خواهد داشت. تلفن همراه به ما این توانایی را می دهد که چند دقیقه از روز کاری مان را به زندگی شخصی مان بپردازیم. ولی همزمان همین تلفن به فرادستمان نیز امکان می دهد که به ما همیشه دسترسی داشته باشند. زمان گذاری آزادی ای که تلفن همراه به ما داده است بخشی از امکانی است که می تواند زندگی کارمان را به درون زندگی خصوصی مان بکشاند.
چین با 269 میلیون مشترک بزرگترین سرزمین تلفن همراه است این گسترش بهره وری از تلفن همراه همان اندازه به درآمد طبقه متوسط شهری وابسته است که به مهاجرت درونی کشور پدیده ای که ناشی از وارد شدن کشور چین به بازار جهانی است. میلیونها انسان محل تولد خود را برای یافتن کار وامی گذارند و از بیشترشان بهره کشی سختی می شود. به گفته مدیر دفتر بازرسی شرایط کار در چین در دلتای رودخانه مروارید تنها 30 درصد نیرو کار 8 ساعت به کار می پردازد.
46 درصد نیرو کار تا 14 ساعت در روز کار می کنند در آمریکا ساعت های کار از سال 1970، 20 درصد افزایش یافته است و دلیل بینایی آن پایین آمدن توانایی خرید نیروی کار است. برای زنان ورود به بازار کار چیزی از کارخانگی ای که مسئولیت همه آن بر دوششان مانده نکاهیده است. گسترش بازار موبایل در بیشتر وقتها با این انحطاط کیفیت زندگی و پس نشینی خدمات همگانی همراه بوده است. انحطاط نام برده افراد، خانواده را ناگزیر کرده است که زمان خود را میان ضرورت های کاری، خرید، نگهداری کودکان و سرپرستی خویشان سالخورده تقسیم کنند.
شهرنشینی زمینه برتر گسترش خصوصی سازی صنعت موبایل است. در نبود وسایل نقلیه همگانی با کیفیت، اتومبیل نقش بنیانی بازی می کند. در محدوده فعالیت های کاری آمریکایی ها سالانه 405 میلیون جابه جایی بیش از 75 کیلومتر را به انجام می رسانند. هشتاد درصد این جابه جایی ها با اتومبیل است. اگر افزون بر این جابه جایی کاری جابه جایی برای خرید و رفتن نزد پزشک و سرگرمی را هم به حساب بیاوریم امریکایی ها بیش از 1/1 میلیارد جابه جای انجام میدهندکه 87 درصد آن با اتومبیل است.پیادهروی فقط 9% جابه جایها را دربر می گیرد. جابه جایی با وسایل نقلیه همگانی که اتوبوس مدرسه را هم شامل می شود فقط 3 % از همه جابه جایی هاست. میانگین بهرهوری هر نفر از اتومبیل یک ساعت در روز می باشد. بیافزاییم که 40% ارتباط های انجام یافته با تلفن همراه از اتومبیل ها بوده است. این 40% ارتباط برابر 400 میلیارد دقیقه گفتگو در سال 2003 است.
شرایطی نابخردانه
اینجا نیز از تحول طبیعی نمی توان سخن گفت. نقش با اهمیت اتومبیل در زندگی روزمره این جامعه ها نیز نتیجه همان خصوصی سازی است که این جابه جایی را نشانه رفته است.امری که پس از جنگ جهانی دوم خودش را به همه تحمیل کرده است. اتومبیل نماد پیشرفت جبری نیست بلکه نماد نبود توازنی است که جوامع امروزی از آن رنج می برند. این را هم بدانیم که تندرستی همگانی نیز دستخوش این آشفتگی و نبود توازن است.
در سال 2002 تلفن های همراه در آمریکا بانی 6 % تصادف های جاده ای بوده اند. در این تصادفها 2600 نفر جان خود را از دست داده اند و 330 هزار نفر زخمی شده اند. بسیاری از کشورها و نیویورک و نیوجرسی آمریکا از بهرهوری تلفن همراه در اتومبیل جلوگیری کرده اند. به مانند موفقیت بازار اتومبیل، موفقیت بازار تلفن همراه نشانه گرایشی است که می خواهد شرایطی را که روز به روز نابخردانه تر می شود توجیه خردورزانه کند و بتواند اندکی کنترل فردی در جامعه ای بیابد که به کژراهه می رود. فناوری ارتباط پایا که می تواند محل فرد را در همه لحظات شناسایی کند ابزاری است که توانایی آن را دارد که در خدمت نظام سرمایه داری ای مستبدتر از آنچه اکنون داریم قرار گیرد. پلیس و شرکت ها در جهت نظامی کردن این فناوری فعالند و به دنبال به وجود آوردن امکان ردگیری دائمی افراد هستند.
از چندی پیش بازاریابی این شرکتها به وسوسه ای دیرینه پر و بال می دهد. فرد می تواند با استفاده از تلفن همراه از موقعیت عادی خود در جامعه رهایی یابد. در نشریات می خوانیم که چگونه با تلفن همراه می توان موازین و کارکردهای غالب را زیر پا گذاشت اما گرایش به آزادی نیروی محرک اصلی نیاز به ارتباط پایان نمی باشد. درست است که استفاده از تکنولوژی تلفن همراه برخی از عرصه های زندگی روزمره افراد و خانواده هایشان را آسان می کند اما این امکان به تشدید نابرابری ها نیز منجر می شود. در جامعه ای که سرگرمی و کار به شیوه ای نابرابر بین طبقات اجتماعی تقسیم شده است و افزایش مدت کار به ویژه در ایالات متحده بیکاری و از بین رفتن خدمات دولتی، زندگی شهروندان را دشوارتر می سازد افراد با گرایش به ارتباط هایی مانند تلفن همراه تلاش می کنند به تنهایی مشکلات روزمره و خردکننده را حل نمایند.
بازار تلفن همراه این ابزار را در عین حال به ابزار پخش آگهی و فروش تبدیل کرده است. شرکت هایی چون ودافن در نظر دارند به زودی برای هر نفر در هر کجا که باشد پیامی ویژه بفرستند. این پیام شامل اطلاعات ترافیکی هواشناسی، اخبار و آگهی تجاری خواهد بود.
در استرالیا مشترکین شرکت تلسترا، شرکتی که دارد خصوصی می شود، می توانند با گرفتن شماره ای که روی دستگاه های پخش کوکاکولاست نوشیدنی خود را بخرند و هزینه آن را با صورت حساب آینده تلفن همراه خود بپردازند.
در اروپا، شرکتها، گروه مالی جدیدی را به نام سمپی راه انداخته اند که قرار است از تلفن همراه وسیله ای برای پرداخت و خرید در تمامی اروپا بسازد.
دو شرکت از بزرگترین شرکت های تولید و فروش موسیقی که یونیورسال و سونی باشند، از هنرمندان مطرح خود می خواهند که گزیده ای کوتاه از تولیدات خود را برای فروش و پخش روی تلفن های همراه آماده سازند. چنین است دنیایی سراسر سرگرمی و بدون مرز که ارتباط های بی سیم نویدش را به ما می دهند.
اینترنت سحرآمیزترین واژه عصر ارتباطات درآستانه قرن بیست یکم است. اینترنت این بزرگراه تاریک و شاهراه اطلاعاتی دروازه ورود به عرصه ای است که آن را قلمرو« اتصال مغزها و کامپیوترها » می نامند. اینترنت رایجترین واژه عصر« حرفهای داخل گیومه است ». اصلی ترین پیام این واژه پر رمز و راز « مرگ فاصله ها و مسافتها » است.در این شاهراههای اطلاعاتی به جای انسان و خودرو اطلاعات یا در واقع بسته های اطلاعاتی با سرعت زیاد در حرکتند.این شاهراهها به تمام خانه ها ، مدارس ، کتابخانه ها و مراکز تجاری وصل خواهد شدو محیطی جهانی برای ارتباطات سریع به وجود خواهد آورد.
اصطلاح شاهراههای اطلاعاتی برای نخستین بار توسط « ال گور » معاون رییس جمهوری آمریکا بیان شد. علت این نامگذاری در واقع شباهت آن با پروژه بزرگراههای حمل ونقل سرتاسری آمریکا در چهل سال قبل بودکه به وسیله پدر همین شخص تدوین شده بودو در آن دوره تاُثیرزیادی بر اقتصاد آمریکا گذاشته بود. در حال حاضر در آمریکا اعتقاد بر این است که این شاهراهها نه تنها بسیاری از مشکلات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و آموزشی را حل خواهد کرد بلکه آمریکا را در مقام اول و سروری کشورهای جهان قرار خواهد داد.
دغدغه های اصلی
1- آیا بزرگراههای اطلاعاتی ، ساختار دانش را تغییر می دهند؟ این پرسش به این خاطر مطرح است که وقتی دانش شفاهی در عصر گوتنبرگ به خط تبدیل شد ساختار دانش تغییر کرد. آیا در عصر انقلاب ارتباطات و دیجیتالی شدن چنین واقعی دوباره تکرار می شود؟
2- اطلاعات اکنون یک کالای گرانقیمت و فروختنی است. به طوریکه فقط ثروتمندان قادر به خرید آن هستند .آیا این عامل قدرت خرید باعث تغییر محتوای اطلاعات نخواهد شد؟ آیا فردا فقط اطلاعاتی که ویژه ثروتمندان است تولید می شود؟ بر سر اطلاعات عمومی چه خواهد آمد؟
3- فیلمهای پورنوگرافی اکنون در اینترنت موجود است. آیا آنچه در این « روسپی خانه های الکترونیک » می گذرد اطلاعات است؟ آیا جوخه های فسادی که اکنون در اینترنت به دنبال این نوع مطالب هستند، طالب دانش به شمار می آیند؟ و با توجه به تعاملی بودن این بزرگراهها ، تکلیف بچه های که وارد اینترنت می شوند چیست؟ آیا کـانون خـانواده به این ترتیب در امـان می ماند؟
4- این بزرگراهها ضربه پذیر هستند و علت اینکه دولتها اطلاعات خود را در آنها جاری نمی کنند مساله ضربه پذیری است. چه کسی باید قوانین آنرا وضع کند؟
5- مشخص شده است آمریکا با ریزپردازنده ای بنام Clipper Chip که در کامپیوترها و تلفن ها کار گذاشته شده ، تماس های مردم آمریکا را کنترل می کند. تکلیف آمریکایی ها و کسانی که بـا آنها از طریق بـزرگراهها تماس می گیرند چیست؟ و چه کسانی تبعات ایـن استراق سمع را میپذیرد؟
6- مخالفان دولتها ( چریکهای چیاپاس، انقلابیون چچن و ... ) از طریق اینترنت جنگ الکترونیک پارتیزانی به را انداخته اند. آیا دولتهایی که داعیه جریان آزاد اطلاعات را دارند، این وضع را تحمل می کنند؟.
7- بزهکاری در اینترنت ریشه دوانده است. پلیس آمریکا معترف است که بزهکاران در این بزرگراهها از پلیس جلو افتاده اند. کدام تمهیدات و کدام قوانین ، گره ماجرا را خواهد گشود؟
8- فاشیستها ، نئونازیها ، ضد سیاهان و ... خلاصه نژاد پرستان هم در کنار بزرگراههای اطلاعاتی اردو زدهاند. چه کسی جرئت عبور دارد؟
به نظر می رسد اینترنت این آخرین برگ انقلاب ارتباطات چه در 1969 که فرزند جنگ آنارشیست بود و چه حالا که چند دهه از عمرش می گذرد ، هنوز ناشناخته مانده است. اینترنت به مثابهتبلور روح انقلاب ارتباطات اگر چه از مرگ فاصله ها خبر می دهد اما هنوز با چهره ای مرموز اجازه نزدیک شدن به خود را نمی دهد . دشوار است که در عصر مرگ فاصله ها ، مجبور به فاصله گرفتن باشید.
تاریخچه اینترنت ، فرزند آنارشیست جنگ سرد
اینترنت این بزرگراه مرعوب کننده در پنتاگون ( وزارت دفاع آمریکا ) متولد شد. نام دوران کودکی اینترنت آرپانت (ARPANET) بود که در بدو تولد یعنی در سال 1969 بر آن نهاده شد. آرپانت به عنوان شالوده اصلی اینترنت بر آن بود تا خود را به شبکه های رادیویی و ماهواره ای وقت و همچنین به کامپوتر های دیگر متصل کند و کار پژوهشهای مربوط به وزارت دفاع آمریکا را با سرعت و کیفیت بهتر به انجام برساند . این پژوهشها و پروژها که در آرپانت دنبال می شد غالبا در خـدمت میلیتاریسم کـاخ سفید بود و به ایـن ترتیب آن چه امـروز بـه اینترنت انـجامیده،تـونـل محرمانه ای بوده است که محققان ، کارشناسان و آکادمیسین های آمریکا از آن عبور می کردند . در حقیقت آرپانت یا همان اینترنت جوان ، خط تماس الکترونیک و محرمانه دست اندرکاران وزارت دفاع آمریکا و پژوهشگران بوده است. آرپانت به این نیت متولد شد که به کارشناسان نظامی و کامپیوترها کمک کند تا طرحهای نظامی را به پیش ببرند و در سراسر آمریکا از تجارب و منابع یکدیگر بهره مند شوند. آن چه امروز به نام پست الکترونیک ( E-mail ) مطرح شده و یکی از خدمات رایج اینترنت محسوب می گردد، محصول همان دوران تماس کارشناسان نظامی و کامپیوتر ها در آرپانت است.باید به این گفته افزود که پیشرفتهای تکنولوژیک اینترنت عملا مدیون همان نیازهای میلیتاریستی کاخ سفید بوده است. به ویژه آنکه پیامهایی که رد و بدل می شده از جنبه امنیتی باید کاملا تجزیه و به مجاری و مقاصد مختلف ارسال می شده تا در صورتی که هر یک از مجاری ارسال پیامها ، به هر علتی مسدود می شد ویا ضربه می دید ، راههای دیگر باز مانده باشد.
اینترنت تاسال 1983 کمتر از پانصد کامپیوتر میزبان ( Host Computer) داشت و این کامپیوتر ها عمدتا در آزمایشگاههای نظامی و بخشهای کامپیوتری آمریکا قرار داشت، اما چهار سال بعد در سال 1978 اینترنت در صدها دانشگاه و آزمایشگاه پژوهشی ، صاحب 28 هزار کامپیوتر میزبان شد.که در حال حاضر این رقم به بیش از 100 میلیون رسیده است و روز به روز بر تعداد آن افزوده می شود و تخمین زده می شود که روزانه 7000 استفاده کننده دیگر نیز به این جمع افزوده شوند و تا سال 2010 تعداد مشترکین به یک میلیارد نفر می رسد.
امـا اتفاق دیـگری بـاعث شد کـه اینترنت پـوسته نظامی و دانشگاهی خود را بشکافد بروز پدیده « مولتی مدیا » (Multi Media ) یا همان رسانه چند کاره بود. استفاده از نرم افزارهای خاص به استفاده کنندگان از اینترنت امکان داد تا به طور همزمان از تصویر ، صدا و نوشتار استفاده کنند.
کاری که قبلا متصور نبود . قبلا خط از رسانه نوشاری می آمد، صدا از رسانه های شنیداری و تصویر از رسانه های دیداری . اما حال همه اینها از طریق یک سیستم قابل دریافت بود.- در واقع کاربران این شبکه که از پروتکل (http )برای ارتباط استفاده می کنند در حال گسترش روز افزون می باشد.به بیان دیگر اکنون بزرگترین سرمایه گذاریها در گسترش وب جهانی و ورود کارگزاران و کاربران اطلاعات و رسانه ها به این شبکه می باشد. این توسعه به حدی است که جنبه های دیگر اینترنت را تحت تاًثیر قـرار داده واکنون وقتی صحبت از اینترنت می شود منظور همان وب جهانی (WWW ) می باشد.- در کنار این تولیدکنندگان کامپیوترهای شخصی (PC)به این فکر افتادند تا از اینترنت بهره برداری تجاری کنند. آنها وارد میدان سیمکشی و اتصال کامپیوترها شدند و پست الکترونیک را برای شرکت و دفترهای مختلف فراهم ساختند.این کار که در حقیقت به اتصال کامپیوترهای شخصی به یکدیگر انجامید « شبکه منطقه محلی » ( LAN)نام گرفت.این شبکه به کاربران امکان می دهد تا در یک محدوده جغرافیایی خاص به تماس با یکدیگر بپردازند.
پیدایش شبکه منطقه محلی پایان کار نبود و « شبکه منطقه وسیع » (WAN) هم پا به عرصه نهاد.این شبکه به کاربران امکان می دهد تا در یک محدوده وسیع جغرافیایی، مثل دولت با دولت و یا کشوری با کشور دیگر ارتباط برقرار کنند.و به این ترتیب اینترنت پس از فتح دنیای آکادمیک به پیشروی در جهان تـجارت پـرداخت.اکنون دیـگر رشد انفجارآمیز اینترنت نه یک تب و گـرایش بی انگیزه بلکه عملا محصول یک بازار آزاد دیجیتال است.
با این همه ، اینترنت که اکنون امکان تلفن زدن، ویدئو دیدن، استفاده از انواع اطلاعات، گوش دادن به برنامه های رادیویی، انجام خرید و اجرای آموزش را از طریق یک سیم را فراهم آورده ، هنوز به بزرگراه اطلاعاتی تبدیل نشده است. عده ای بر این باورند که ابر بزرگراه اطلاعاتی واقعی نه فقط باید شبکه های کامپیوتری بلکه هر نوع ارتباط مخابراتی دیگر اعم از تلفن، بی سیم و ماهواره را هم برقرار سازد و سرعت آن نیز بسیار بالاتر از سرعت کنونی اینترنت باشد.
سرویسهای اینترنت
میزبانها یا کارگزاران اطلاعاتی در اینترنت خدمات گوناگونی ارایه می کنند اما شاید بتوان این خدمات را بطور کلی در موارد زیر طبقه بندی کرد:
1 - پست الکترونیک(E-mail) :
این سرویس برای مبادله نامه ها و پیامها بین کاربران این شبکه می باشد.به این ترتیب که هر کاربر دارای جعبه پستی رایانه ای با آدرس و مشخصات خاص خود می باشدکه پیامها و نامهای مربوط به او در آن ذخیره می گردد.
2- کنترل رایانه از راه دور( Tel net ) :
این خدمات برای اتصال و راهبری یک رایانه از راه دور می باشد.اشخاصی مانند:سرپرستان و رؤسای شرکتها و سازمانها می توانند به این وسیله مدیریت و سرپرستی خود را از راه دور اعمال کنند.نوع دیگر استفاده از این خدمات می تواند استفاده از توان عملیاتی یک رایانه قوی برای محاسبات و پردازشهای حجیم و پیچیده اطلاعات می باشد.
3- انقال پرونده ( FTP) :
اطلاعات در شبکه های رایانه ای به صورت فایلها یا پرونده های مختلف ذخیره شده اند. برای انتقال این پرونده ها به رایانه خود احتیاج به پروتکلی به نام( FTP) می باشد که با آن می توان هر گونه پرونده را ارسال یا دریافت نمود.
4- انجمنها و گروههای مختلف :
هم اکنون در اینترنت تقریباً در تمامی موضوعات مورد علاقه بشری انجمن های شکل گرفته که از طرق این شبکه می توان در انخمنها و گروههای همفکر و دارای علایق مشترک عضو شدوبه همفکری ومبادله اطلاعات پرداخت.
5- کنفرانس از راه دور (Tel conference ) :
در این مکان این امکان وجود دارد که چند کاربر در زمان واحد و از راه دور به گفت و گو بپردازند.با این وسیله دیگر نیازی به برقراری جلسات پرخرج وهزینه وحضور فیزیکی افراد برای برقراری یک جلسه وجود ندارد.
6- شبکه خبری (Usenet) :
این سرویس به روزنامه ها و مجلاتی مربوط می شود که به طور الکترونیک قابل دسترسی اند. این شبکه آمیزه ای از گروههای خبری است که بر اساس موضوع طبقه بندی می شوند.
7- و بطور کلی بهره گیری از اینترنت در رشته های مختلف علمی ، فنی ، پزشکی ، اقتصادی ، تبلیغ کالا ، بازاریابی ، فروش کالا ، خرید ، دریافت و پرداخت وجه ، آموزش و تحقیقات ، کتابخانه ، فکس . تلفن و...
اینترنت و رسانه ها
صفت عمده رسانه های ارتباط جمعی،توده ای بودن آنهاست. باتوجه به ویژگیهای خاص ارتباط در اینترنت به نظر می رسد دوره این رسانه در حال اتمام می باشد. ویژگی خاص اینترنت تعاملی یا اینتراکتیو (Interactive ) بودن فرآیند ارتباط می باشد. بنابراین دیگر جایی برای جریان یکطرفه اطلاعات از رسانه های ارتباط جمعی باقی نمی ماند. تافلر معتقد است رسانه های همگانی (در کشورهای صنعتی) در حالی که به اوج قدرت رسیده اند بناگاه از مسند قدرت مطلق به زیر کشانده می شوند.
اگر رسانه را طبق تعریف کانال و محیط انتقال پیام بدانیم، اینترنت خود یک رسانه است. رسانه های سنتی با آمدن اینترنت از نظر کیفی دچار تغییرات شدیدی خواهند شد که در مواردی شاید شاهد پایان عمر یک رسانه باشیم.که در زیر به برخی از آنها اشاره می گردد.
کتاب
بحث کتابهای الکترونیکی مدتهاست که در علم اطلاع رسانی بحث روز می باشدبسیاری براین عقیده اند که در آینده کتاب به شکل امروزی آن وجود نخواهد داشت و کتابها به صورت اطلاعات دیجیتال ذخیره شده در کامپیوتر در خواهد آمد که در آن محیط شبکه نیز کاربر خوتهد توانست بخشی یا تمام یک کتاب را منتقل کند. در این صورت احتمالاً هر نویسنده یی خود ناشر کتاب خود خواهد بودو میتوان با وصل شدن به سرور (Server) آن نویسنده از وی آخرین نسخه کتابش را در خواست کرد . چیزی که بسیار سریع و ایده آل خواهد بود و از دردسرها و هزینه های حروف چینی ، چاپ ، توزیع ، فروش و ... خبری نخواهد بود.
مطبوعات
در آینده زمانی را که مطلبی را از یک جریده مشاهده می کنیم می توانیم متن آن را به شکل صدا گوش دهیم و تصویر آن را در صورت تمایل به صورت متحرک ببینیم. در واقع مطبوعات و جراید ضمن گردآوری اطلاعات در حوزه موضوع مربوط به خود ارتباط تنگاتنگی با بانکهای اطلاعاتی دیگر خواهند داشت.یعنی مطبوعات یک محیط چند رسانه یی (Multi Media) برای انتقال اطلاعات خواهند بود که در صورت تمایل نسخه چاپی از آن تهیه کرد و به شکل سنتی مطالعه کرد.
رادیو
ویژگی اصلی رادیو این است که فقط با یکی از حواس پنجگانه در ارتباط است و بنابراین می توان همراه با گوش دادن به آن به فعالیت دیگری نیز پرداخت.همانند رسانه های دیگر جریان یکسویه اطلاعات در این رسانه نیز از بین خواهد رفت و استفاده کننده خواهد توانست متون مربوط به موضوع دلخواه خود یا موسیقی مطلوب خود را انتخاب کرده و به آن گوش دهد. به خاطر این کارکرد و با تعریف جدیدو قابلیت انعطاف در مورد سفارشی بودن می توان گفت این رسانه یا رسانه صوتی به این زودی ها از بین نخواهد رفت.
تلویزیون
همانطور که در مورد رادیو گفته شد عصر پخش یکسویه اطلاعات به علت فعال شدن مخاطب در حال از بین رفتن می باشد .استفاده کننده خود اطلاعات دلخواه خود را از میان اطلاعات بیشمار انتخاب و دریافت خواهد کرد. در اینترنت دیگر این بیننده است که تعیین می کند چه پخش شود وحتی در زمان پخش به صورت همزمان (Online) می تواند نظر خود را اعلام کندو در نحوه پخش آن تاُثیر بگذارد.
سینما
به نظر می رسد رسانه یی که کمترین تاُثیر را از اینترنت خواهد پذیرفت سینما خواهد بود سینما بخاطر ویژگیهای خاص خود تنها رسانه ای است که مستقل خواهد ماند. گرچه تکنیکهای صدا و تصویر در حال توسعه روزافزون می باشد امابه هر موجودیت سینما و عمل سینما رفتن باقی خواهد ماند.
تاُثیرات اجتماعی اینترنت
اینترنت می تواند بر تمامی جنبه های مختلف بشری تاُثیرگذار باشدو در ایـن بین می توان به جنبه های اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و آموزشی اشاره کرد.کـه بـه اختصار به بـرخی از آنها می پردازیم
الف: اقتصاد
با انتقال کار به خانه ها که به سرعت در حال گسترش می باشد ساختار اداری سازمانها بشدت دستخوش تحول خواهد شدکه این مساُله منجر به کم شدن رفت و آمدها و کاهش مصرف انرژی و در نتیجه آن کاهش آلودگی هوا خواهد شد.
با افزایش و انعطاف در ساعات کاری قطعاً بهرهوری کار بالا خواهد رفت اما به نظر می رسد قوانین و آیین نامه های کنترل کار در خانه به راحتی تدوین شدنی نیست و مسائل زیادی در این زمینه وجود خواهد داشت . در زمینه های دیگر حذف پول فعلی و گسترش پول اعتباری الکترونیکی و گردش سریعتر و راحت تر پول، رواج نرم افزار هایی که در آن پروتکلهایی برای ثبت سفارش و انتقال اعتبار وجود دارد. تجارت را تحت تاُثیر قرار خواهد داد و سهم تجارت جهانی از این تاُثیر بیشتر خواهد بود.
ب : سیاست
بیشترین تاُثیر سیاسی اینترنت را می توان کاهش اقتدار دولتهای مستبد و توتالیتر دانست. این دولتها معمولاً از طریق محدود کردن اطلاعات حکومت می کنند. جریان آزاد اطلاعات حق حاکمیت دولتها برای مرزهای خود را تضعیف کرده و نادیده می گیرد زیرا اینترنت مرزی نمی شناسدبویژه مرزهای سیاسی به همین دلیل است که حکومتهای ایدئولوژیک و تمامیت طلب سعی در انحصار ، کنترل و محدود کردن اینترنت دارند و اصولاً هیچ علاقه ای به گسترش و توسعه آن ندارند و سرمایه گذاری خاصی را در این زمینه انجام نمی دهند .
از جنبه های دیگر تاُثیر اینترنت بر ساختار سیاسی کشور را می توان در تنوع مشارکت مردم در حکومت در آینده دید. شکی نیست که مشارکت سنتی به صورت انتخاب نمایندگان برای مدت محدود یا ساختار پارلمانی تحت تاُثیر قرار خواهد گرفت . به عنوان مثال تمام یا بخشی از مردم که به صورت تصادفی انتخاب می شوند می توانند در ساعات خاصی و از کامپیوتر شخصی خود به طور مستقیم در تصمیم گیریها و یا بخش خاصی از تصمیم گیریها به طور فعال اظهار نظر کرده و مؤثر باشند. افزایش تبادل اطلاعات و آزادی آن قطعاً باعث گسترش مردمسالاری خواهد شد.
ج : فرهنگ
واگرایی فرهنگی : بطور حتم اینترنت به خاطرتنوع وسیع کاربران ، باعث واگرایی فرهنگی خواهد شد . برخلاف نظر عده ای که معتقدند اینترنت باعث سلطه فرهنگی غرب برکل جهان خواهد شد و جهان یکدستی و یکنواختی فرهنگی و به خصوص از نوع غربی(آمریکایی) آن پیدا خواهد کرد ، به علت تنوع فرهنگی جوامع مختلف و امکان نشر آزادانه عناصر فرهنگی ، فرهنگهای منطقه ای حفظ خواهد شد. حتی سلطه زبان انگلیسی بر اینترنت نیز دلیلی برای سلطه فرهنگی نمی تواند باشد.
گسترش مسائل غیر اخلاقی : جنبه دیگر تاُثیر اینترنت بر فرهنگ اشاعه مسائل غیر اخلاقی ، تصاویر مستهجن و دیگر مطالب و اطلاعات مضر و منحرف کننده بصورت آزاد می باشد که خود اهمیت بسیاری را در غرب بویژه در بحثهای اجتماعی اینترنت به خود اختصاص داده و دولتها به طور جدی در حال تصویب قوانینی هستند که نشر هر گونه مسائل غیر اخلاقی را در اینترنت ممنوع کنند. بدیهی است که حساسیت بیشتر در این مورد مربوط به کودکان و نوجوانان می باشد که در برابر این مسائل آسیب پذیرتر می باشند،که ما در این مورد در بخش دیگری بطور مفصل صحبت خواهیم کرد.
در شرایطی که روزنامههای غربی هر روز گزارشهایی تخیلی در سبکهای گوناگون از حمله نظامی احتمالی آمریکا به ایران منتشر میکنند، در گزارش مشروحی به بازخوانی تنها حمله نظامی واقعی پنتاگون به خاک جمهوری اسلامی ایران میپردازیم.
این حمله واقعی و موضعی تنها حدود یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیش از استقرار کامل قوای امنیتی و نیز در دورهای تشکیل شد که دولت مهندس بازرگان استعفا کرده و دولت بنیصدر و شهید رجایی هنوز زمام امور را به دست نگرفته بود و دولت شورای انقلاب موقت مدیریت کشور را در اختیار داشت.
این گزارش که برگرفته از تحقیقات مشروح گروهی در فصلنامه حضور (وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)) است، به برنامهریزیهای دقیق و پیچیده دولت ایالات متحده آمریکا اشاره شده و جزییات جالبی را با استفاده از منابع خود آنها به دست داده است.
پیشینه حمله
در نیمه دوم قرن بیستم، امپریالیسم آمریکا، ابرقدرتی بود که هیمنه اقتدارش را بر ذهن و دل ملتها چیره ساخته بود و کسی را یارای مقابله با آن نبود. آمریکا در نیمه دوم قرن بیستم، ژاپن، کره، ویتنام و... را به خاک و خون کشیده و با لشکرکشی به بسیاری از کشورها، زهر چشم گرفته بود.
در آوریل 1980 میلادی، مصمم شد، طرحهای نظامی علیه ایران انقلابی را به اجرا درآورد. با وجود آنکه ایرانیان با رهبری و هدایتهای امام خمینی(ره)، قاطعانه و بی هیچ قید و شرطی، خواستار استرداد شاه، عذرخواهی آمریکا و بازگرداندن اموال بلوکه شده و اموالی که شاه از ایران خارج کرده بود، بودند اما آمریکاییها برای رعایت اصول غافلگیری در عملیات نظامی همچنان تظاهر به تمایل برای حل مسالمتآمیز مسئله میکردند. «برژینسکی» و «همیلتون جردن» در یادداشتهای خویش متذکر میشوند که در روزهای پیش از آغاز عملیات نجات، بار دیگر، باب مذاکره تازهای را با ایرانیها گشودند تا آنها را اغفال کنند و ایرانیها احتمال ندهند که آمریکا قصد اجرای عملیات نظامی را دارد و همزمان به آمریکاییهای مقیم ایران از راه های مختلف توصیه میکردند که ایران را ترک کنند.
طراحی حمله
«برژینسکی» مینویسد: «طرح عملیات که پس از هفتهها بررسی و تحلیل تهیه شده بود، جمعا دو روز (از 24 تا 26 آوریل 1980 برابر با 4 تا 6 اردیبهشت 1359) طول میکشد. در شب اول، هشت هلیکوپتر و سه هواپیمای «C-130» در عمق خاک ایران در وسط بیابان فرود میآمدند. بالگردها پس از سوختگیری شبانه به نقطهای در نزدیکی تهران پرواز میکردند و تمام روز را در انتظار فرا رسیدن شب در این نقطه توقف میکردند. حمله به سوی سفارت که محل نگاهداری گروگانها بود، در شب دوم با وسایط نقلیهای که پیشتر تدارک شده بود، انجام میگرفت و یک گروه جداگانه هم برای نجات «بروس لینکن» کاردار سفارت و دو تن از همکارانش به محل وزارت خارجه ایران میرفتند. برنامه دقیقی برای ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگانها پیشبینی شده بود و گروگانها پس از رهایی و شاید به همراه چند اسیر از اشغالکنندگان سفارت به استادیومی که در نزدیکی سفارت قرار داشت، منتقل میشدند و با بالگرد ها به یک فرودگاه مجاور پرواز میکردند. قرار بود، این فرودگاه، شبانه به وسیله یک گروه کماندویی اشغال شود و گروگانها و کماندوها با هواپیمای مستقر در فرودگاه به پرواز درآیند. تمام مراحل عملیات در تاریکی شب پیشبینی شده بود و با تمرینهای مکرر برای این عملیات به وسیله گروه ورزیدهای که داوطلب انجام این مأموریت شده بودند، همه ما به نتیجه آن امیدوار بودیم».
قرار شد، عملیات توسط گروه رزمی مشترکی انجام شود که متشکل بود از گروه دلتا و بخشهایی از نیروی هوایی، دریایی و رنجرها.
نیروی دلتا که نیروی عملکننده اصلی در زمین و یورش به سفارت بود و در عملیات به کار گرفته شد، از پیچیدهترین و سختترین آموزشها و مهارتهای نظری و عملی برخوردار بود، چنان که میتوان اعضای آن را افراد استثنایی دانست که به ندرت، دیگران قادرند به چنین ظرفیتهایی برسند. نیروی دلتا آموزش دیده است که در پشت خطوط دشمن در جبهه جنگ یا در شهر، دست به عملیات ترور، از بین بردن نخبگان، تخریب، انفجار، شناسایی و نجات و ضدتروریسم بزند و تا آن زمان، نیروی دلتا همچون یک گروه سری برای مردم و حتی نیروهای آمریکایی هم ناشناخته بود.
طرح عملیات
نام رمز مأموریت برای آزاد کردن گروگانها «پنجه عقاب» و طرح آن از این قرار بود: سه هواپیمای «MC-130» حامل نیروها و سه هواپیمای «EC-130» حامل سوخت (جمعا شش هواپیما) جزیره مصیره، واقع در سواحل شیخنشین عمان را ترک میکنند و به سوی ایران به پرواز درمیآیند و در محلی در کویر طبس که «کویر یک» نامگذاری شده، فرود میآیند و در آنجا منتظر ورود هشت بالگرد «R-H-53D» میشوند.
بالگردها قرار بود، از عرشه ناو هواپیمابر «نیمیتز» که در خلیج عمان مستقر شده بود، به پرواز درآمده و در مسیری متفاوت حرکت کرده و تقریبا سی دقیقه پس از فرود آخرین هواپیما، وارد کویر شوند. بالگردها به محض ورود، سوختگیری کرده و نیروی یورش 118 نفری را سوار میکنند. محاسبات چنان انجام شده بود که شش بالگرد، کمترین رقمی بود که برای بلند کردن وزن تیم یورش و تجهیزات آنها و گروگانها لازم بود و دو بالگرد هم برای پشتیبانی و یا زاپاس در صورت بروز اشکال فنی یا آسیب دیدن یکی از شش بالگرد در اثر تیراندازی و غیره در نظر گرفته شده بود. هواپیماها به مصیره بازمیگردند و بالگردها، نیروی دلتا را سوار کرده و رهسپار تهران میشوند، به نحوی که یک ساعت پیش از طلوع آفتاب به محل اختفای خود در نزدیکی تهران رسیده و با طلوع آفتاب، ساعات روز را در تپههای اطراف گرمسار پنهان میشوند که همه این محلها از قبل به وسیله افرادی که داخل ایران شده بودند، شناسایی شده بود و در این محل، تیم یورش با دو مأمور وزارت دفاع آمریکا که چندین روز پیش از عملیات وارد تهران شده بودند، ملاقات میکنند.
پس از غروب آفتاب، دو مأمور وزارت دفاع با یک وانت داتسون و یک فولکس واگن میآیند و یکی از این وسایل نقلیه، شش راننده و شش مترجمی را که با دلتا آمده بودند، به انباری در حومه تهران میبرند که در آن شش کامیون مرسدس پارک شده و قرار است در هنگام عملیات، دیوار شرقی سفارت با بمب منفجر شود، به گونهای که کامیونهای هجده چرخ به راحتی عبور کرده و وارد محوطه سفارت شوند.
وسیله نقلیه دیگر سرهنگ «چارلی بکویث»، فرمانده عملیات را برای شناسایی از محل اختفا تا سفارت میبرند و بکویث پس از وارسی مسیر و محوطه اطراف سفارت به محل اختفا بازمی گردد. قرار است با فرارسیدن زمان یورش، شش کامیون افراد دلتا را که به عناصر قرمز، سفید و آبی تقسیم شده و هر کدام وظایف خاصی در یورش دارند، سوار کرده و از گرمسار در طول جاده دماوند در ساعت 8:30 شب حرکت کنند و با جلوداری سرهنگ بکویث که پیشتر مسیر را شناسایی کرده، به تهران بروند. اگر به دلیلی کامیونها متقوف شوند و مورد تفتیش قرار گیرند، مأموران بازرسی، دستگیر و همراه دلتا برده میشوند.
در مورد روش عبور کامیونها در شهر تهران به شکل کاروان و یا به شکل سبقتگیری به نوبت از یکدیگر توصیههای لازم انجام شده است.
یک تیم یورش سیزده نفری که وظیفه آنان، نجات سه گروگانی است که در ساختمان وزارت خارجه نگهداری میشوند با یک اتومبیل فولکس واگن استیشن در مسیری متفاوت به سوی هدف خود حرکت میکند.
بین ساعت یازده و نیم شب یک گروه برگزیده از افراد در یک وانت داتسون با اسلحه کمری با صداخفهکن پس از تصرف دو پست نگهبانی، نگهبانانی را که در طول خیابان روزولت کشیک میدهند، دستگیر میکنند و افراد تیم یورش با استفاده از نردبان، از دیوار سفارت بالا میروند. آن گاه سرگرد اسنافی (اسم مستعار) که به عنوان افسر هوایی دلتا عمل میکند، به بالگردها که در اطراف گرمسار در حال آمادهباش هستند، اطلاع میدهد و آنها شروع به چرخیدن در شمال شهر میکنند. با علامت او، بالگردها به نزدیکی سفارت میآیند و اگر همان طوری که انتظار میرود تیرکهای کار گذاشته شده در محوطه باز سفارت را (که پیشتر در عکسها شناسایی شده بودند و احتمالا ایرانیها آنها را برای جلوگیری از امکان فرود بالگردها کار گذاشته بودند) بتوانیم برداریم، اولین بالگرد، مستقیما به داخل سفارت فرا خوانده میشود و سپس، تمام گروگانهای آزاد شده سوار اولین بالگرد میشوند و دکترهای دلتا آنها را معاینه میکنند. در صورتی که امکان جابجا شدن تیرکها وجود نداشت، طرح دیگر اجرا میشود و گروگانها به استادیوم امجدیه برده میشوند. پس از آنکه تمامی گروگانهای آزادشده به وسیله بالگرد از محوطه دور شدند، عنصر قرمز و به دنبال آن عنصر آبی از شکافی که در دیوار ایجاد شده است، عقبنشینی میکنند و با عبور از عرض خیابان روزولت (شهید دکتر مفتح) به استادیوم میروند و در آنجا به همراه عنصر سفید سوار باقی مانده بالگرد میشوند.
چنانکه گروگانهای نگهداری شده در وزارت خارجه در خاطرات خود در کتاب «444 روز» گفتهاند، در محل اقامت آنان، دایما دیپلماتهای خارجی که برای دیدارهای دیپلماتیک به وزارت خارجه میرفتند، با آنها هم دیداری میکردند و آمریکاییها نیز از این طریق، اطلاعات دقیق و جزیی در مورد نگهداری آنها در ساختمان وزارت خارجه ایران داشتهاند.
قرار بود در حالی که عملیات در تهران ادامه دارد، در جنوب تهران در منظریه (نزدیک شهر قم و بخشی از میدان تمرین بمبارانهای هواپیماهای جنگی که پیش از انقلاب مورد استفاده قرار میگرفت و اوایل انقلاب متروکه شده و خالی از نیرو بود) یک واحد رنجر با هواپیما وارد شود و پس از تصرف فرودگاه آنجا، امنیت آن را تأمین کند و پس از رسیدن تمام گروگانها، مترجمان، خلبانان، خدمه، مأموران وزارت دفاع و نیروی دلتا، همگی با هواپیمای «استارلیفترسی ـ 141» ایران را ترک کرده و به پایگاه مصیره در عمان میروند. قرار بود رنجرها پس از نابود کردن منظریه ایران را ترک کنند.
آمریکاییها ادعا میکنند که در این عملیات، جمعا 132 نفر بودند که شامل دو ژنرال ایرانی که پس از انقلاب به آمریکا رفته بودند و دوازده راننده و یک تیم دوازده نفری مترجم که نظارت بر جادهها و امنیت کویر یک را به عهده داشتند و تیم مخصوص ضربت سیزده نفره و 93 تن از عملکنندهها و ستاد دلتا که تیم ناظر با یکی از «C-130»ها به مصر بازمیگشت و 120 نفر سفر را تا مخفیگاه ادامه میدادند که همگی داوطلبانه این کار را قبول کرده بودند. «ترتیباتی هم برای پرواز دو بالگرد توپدار «AC-130EH» بر فراز شهر تهران اتخاذ شده بود.
به این ترتیب، قرار شد یکی از آنها با پرواز بر فراز سفارت از نزدیک شدن هر زرهپوش به خیابان روزولت (شهید دکترمفتح) جلوگیری کند و دیگری نیز بر فراز فرودگاه بینالمللی مهرآباد که از قرار معلوم دو فانتوم «F-14» در باند آن در حال آمادهباش بودند، دور بزند. هرگز قصد بمباران تهران در کار نبود و پرواز بالگردهای توپدار بر فراز تهران فقط برای خنثی کردن هرگونه تهدیدی بود که دلتا قدرت مقابله با آن را نداشت. بعضی از ما در ویتنام با این بالگردها کار کرده بودیم و میدانستیم که خمپارهانداز 105 میلیمتری و تفنگ کاتلینگ 20 میلیمتری آن میتواند، در تهران به ما کمک کند. روحیه افراد بهتر شود. دیگر در این حرفی نبود که دلتا قادر خواهد بود گروگانها را خارج کند به خصوص آن زنگ خطر ذهنی نیز از زنگ زدن باز ایستاد».
کشتن نیز جزو ضروری طرح عملیات نجات بود. در جلسهای که در کاخ سفید تشکیل شد تا آخرین نتایج طرح عملیات مورد بحث قرار گیرد و به سوالات و ابهامات رئیسجمهوری و دیگران پاسخ داده شود.
«هر ایرانی مسلح در داخل ساختمانها باید کشته میشد. ما نمیرفتیم که نبض آنها را بگیریم و ضربان قلبشان را بشماریم. ما آن قدر گلوله خرج آنها میکردیم تا مسئلهای برایمان به وجود نیاورند. وقتی که عملیات شروع شود، تعداد زیادی از ایرانیها برای آوردن کمک پا به فرار میگذارند، دلتا وظیفه دارد که آنها را مثل آبکش سوراخ سوراخ کند؛ این طرح بود».
در مورد فرود آمدن یک باند متروک در نزدیکی یک شهر کوچک ایران، چارلی بکویث میگوید: به نظر من، جای چندان مناسبی نبود. این بدان معنی بود که عدهای از مردم احتمالا کشته میشدند، کشتن مسئلهای نبود این کار یکی از وظایف دلتا بود، اما کشتن غیرضروری مردم، احمقانه به نظر میرسید. البته احمقانه تلقی کردن آن هم از سوی چارلی به این دلیل بود که خود او میافزاید: «همچنین یک درگیری مسلحانه خطر کشف شدن مأموریت را افزایش میداد».
حال باید دانست که آنها برای اجرای عملیات و درک اینکه در وهله نخست به چه ساختمانهایی در سفارت باید یورش ببرند و بنابراین چه تعداد نیرو و تجهیزات لازم دارند، علاوه بر استفاده از عکسهای هوایی، عکسبرداری از محل سفارت به وسیله خبرنگاران مرتبط، استفاده از تصاویر تلویزیونی و اطلاعات افراد و جاسوسان و... از روانپزشکانی که به وسیله افسران اطلاعاتی گرد آورده شده بودند نیز استفاده کردند. آنان با استفاده از این اصل بدیهی که باید به 53 گروگان منزل و غذا داده میشد، آغاز کردند و دریافتند که: «دانشجویان مبارز تا آنجا که امکان دارد، نمیخواهند به گروگانها آسیب برسانند؛ بنابراین، باید دید چه نوع تسهیلاتی در داخل سفارت وجود داشت که میشد، از آنها برای مراقبت از گروگانها استفاده کرد. با استفاده از منطق استقرایی، دو ساختمان از چهارده ساختمان موجود در سفارت، تقریبا بلافاصله از بحث خارج و حذف شدند، زیرا تسهیلات آشپزی در آنها وجود نداشت و سیستمهای گرمکننده نیز در وضع خوبی نبودند». از این دیدگاه در مورد تک تک ساختمانهای اداری و موتوری و... در سفارت، بحثهای مفصلی شد که ثابت شود کدام ساختمان، محل اقامت گروگانهاست و کدام نیست که در نهایت از چهارده ساختمان به شش و یا هشت ساختمان رسیدند و از آن پس بود که امکان تعیین ویژه و تعداد افراد مورد لزوم مشخص میشد، البته در آخرین روزها تعداد ساختمانهای مورد نظر به چهار تا رسید.
در آن زمان در ایران کسی نمیدانست که تصاویر تلویزیونی که هر روز از تظاهرات مردم در مقابل سفارت آمریکا در تلویزیون پخش میشد و روی ماهوارهها میرفت، حاوی نکات اطلاعاتی بیشمار و مهمی برای طراحان عملیات است. کسی نمیدانست که آنان از روی نحوه نگهبانی و در دست گرفتن سلاح و جابهجا کردن آن به ارزیابی کیفیت نیروها پرداخته و برآورد میکنند که افراد مسلح داخل سفارت، چقدر آموزش دیده یا آماتور هستند. کسی نمیدانست که نحوه تردد مسافران در فرودگاه و کنترل و بررسی مدارک در فرودگاه و یا سفرهای بین شهری و نوع کنترلهای پلیس بین شهری و نحوه رفتوآمدهای عادی و روزمره مردم در شهر و ... با دقیقترین اطلاعاتی که اصلا مهم به نظر نمیآید، بایگانی شده و برای طراحی یک عملیات نظامی مورد استفاده قرار میگیرد.
برای اجرای عملیات حتی افکار و تخیلات نگهبانان سفارت مطالعه شده بود، چون این تردید وجود داشت که هواپیماهای «EC-130» که 300 گالن سوخت را در مخازن عظیم خود جای میدادند، بتوانند برای سوختگیری بالگردها در کویر فرود آیند و احتمال آن میرفت که پوسته خارجی زمین، نتواند وزن آنها را تحمل کند و در نتیجه، قادر به فرود یا پرواز مجدد نباشند، لذا یک هواپیما با همان وزن به کویر رفت و فرود آمد و محل را بررسی کرد، عکس گرفت و از خاک آنجا نمونهبرداری کرد و در سی و یکم مارس با اطلاعات از لازم از کویر بازگشت. در این پرواز آزمایشی، وقتی هواپیما فرود آمده بود، آنها چراغهای مخصوصی را که از قبل ساخته بودند در کویر کار گذاشتند. این چراغها به گونهای طراحی شده بود که از درون یک هواپیمای «C-130» میشد، آنها را با کنترل از راه دور؛ یعنی از فاصله دو یا سه مایلی روشن کرد. این چراغها که منطقه فرود را مشخص میکردند، حجم کوچکی داشتند.
افرادی که به تهران به منظور پیشقراولهای جاسوسی فرستاده شدند، تحت آموزشهای دقیق سرویسهای اطلاعاتی قرار گرفتند که شامل یاد گرفتن رسوم، امور محرمانه، به خاطر سپردن خیابانها و بلوارهای تهران، مطالعه وضع و کیفیت حمل و نقل در تهران و یاد گرفتن مقدار لازمی از زبان فارسی و سیستم پولی ایران و یاد گرفتن زندگی مخفیانه و تبادل رمز و مکالمات رمزی و...
تمرینهای مکرر
اعضای دلتا بارها و بارها عملیات را به طور آزمایشی تکرار و تمرین کردند. طراحی استادیوم فوتبال امجدیه در نزدیکی سفارت و تمرین عقبنشینی از سفارت برای سوار شدن به بالگردها در استادیوم، دست کم یکصد بار انجام شد، یکصد بار سفارت ساختگی در میدان تیر مورد حمله قرار گرفت و صدها و صدها بار افراد از دیوار 9 فوتی که ساخته شده بود، بالا رفته و پایین پریدند. طراحی دیوار سفارت و انفجار آن به نحوی که به آسانی، کامیونها از آن عبور کنند، بارها و بارها توسط یک متخصص انفجار انجام شد.
کسانی که نقش پاسداران ایرانی را بازی میکردند، در حال گشت در اطراف دیوار ساختگی سفارت مورد حمله قرار گرفتند. افراد از دیوار بالا رفتند و به ساختمانهای ساختگی حمله شد و آنجا خیلی زود پاکسازی شد و بالگردها فرود آمدند. رنجرها در یک منظریه ساختگی، باند فرودگاه را در اختیار داشتند و هواپیماهای «C-141» با موفقیت همه را سوار کردند. تمرین برای هفتمین بار کاملا بدون اشکال انجام شد.
چارلی بکویث مینویسد: در روزهای آخر، روش باز کردن درها، محل کلیدها و باز کردن قفلها را میدانستیم و تمرینهای زیادی هم در این مورد انجام شده بود و میگوید، برنامه کار نگهبانان را در دست داشتیم و محل زندگی آنها را میدانستیم.
همکاری کشورهای خارجی
برژینسکی در کتاب خود مینویسد: «در انجام این عملیات ما از همکاری صمیمانه یک کشور دوست و همکاری غیرمستقیم چند کشور دیگر منطقه که از چگونگی این عملیات و هدف آن اطلاع نداشتند برخوردار شدیم. باید یادآوری کنم که چند کشور هم در تدارک این عملیات در داخل ایران با ما همکاری کردند که ما از این حیث مدیون هستیم و باید روزی آن را جبران کنیم».
به رغم همه پیشبینیها، دقتها، تمرینها، محاسبات، کمکهای خارجی و... عملیات نجات با وقوع یک رویداد بسیار ساده شکست خورد و نتایجی کاملا معکوس به بار آورد.
شکست عملیات نجات و فکر ادامه آن
هواپیماهای «C-130» در کویر یک فرود آمدند. نیروهای عملیاتی، موتورسیکلتها و جیپ چهار تنی را از هواپیماها تخلیه کردند. در این حال، یک اتوبوس بنز حامل مسافر در جادهای در آن نزدیکی میآمد، قبل از اینکه گروه حفاظت از جاده به طور کامل مستقر شود، چارلی به لاستیکهای اتوبوس شلیک کرده و آن را متوقف میکند و مسافران را پیاده کرده و تحت مراقبت قرار دادند. در این حال، یک تانکر بنزین هم نزدیک شد که آن را هم با یک سلاح ضدتانک هدف قرار دادند و تانکر آتش گرفت. پس از آن کامیون کوچک تری از راه رسید و به محض مشاهده وضع به سرعت دور زد و در تاریکی دور شد و در همین حال، راننده کامیون قبلی که خود را نجات داده بود نیز با آن گریخت.
چارلی بکویث مینویسد: امکان اینکه دو راننده کامیون ما را دیده باشند، دلیل نمیشد که ما جل و پلاسمان را جمع کنیم و برگردیم و البته این یک ریسکی بود که من آن را پذیرفتم.
بالگردها با یک ساعت و نیم تأخیر رسیدند. این تأخیر برای عملیاتی که همه لحظهها در آن محاسبه شده بود، خیلی جانکاه بود. شش بالگرد، هر کدام از جهت متفاوتی آمدند، اما دو بالگرد هرگز نیامدند. بالگردها با طوفان شن مواجه شده بودند. پس از سوختگیری یکی از آنها هم نقص فنی پیدا کرد و تنها پنج بالگرد برای عملیات مانده بود.
«با خود گفتم یا عیسی مسیح، دستم به دامنت... ما فقط پنج بالگرد داریم که میتوانند، پرواز کنند... کاملا به ستوه آمده بودم. به جیم گفتم: وضع خراب است. آن خلبانهای لعنتی می دانند که ما نمیتوانیم با پنج بالگرد پیش برویم. کایل و من نقشه را مرور کردیم. چطور این بار لعنتی را سبکتر کنیم. این بالگردها فقط قادرند مقدار معینی بار حمل کنند».
تصمیم به لغو عملیات گرفته و با واشنگتن و مراکز فرماندهی هماهنگ میشود. خلبانان «C-130» موتورهایشان را گرم میکردند و گرد و غبار در اطراف پراکنده میشد. ساعت تقریبا 2:40 دقیقه پس از نیمه شب بود. در میان تندبادی (که وزیدن گرفت) یکی از بالگردها را دیدم که از زمین بلند و به سمت چپ کج شد و به آرامی به عقب خزید سپس صدای مهیبی بلند شد، صدای انفجار بمب نبود، صدای شکستن نبود، صدای چیزی بود که با یک ضربه متلاشی شود؛ یک انفجار بنزین. گلوله آتشین آبی رنگ مثل بالون به هوا رفت. ظاهرا بالگرد سرگرد شافر به «EC-130» هواپیمایی که تازه عنصر آبی را سوار کرده بود، برخورد کرد. حرارت خیلی زیاد بود. یکی دیگر از بالگردها که در فاصله نزدیکی به محل انفجار بود، هر لحظه امکان داشت، آتش بگیرد... هوا مثل روز روشن شده بود... موشکهای روی منفجر میشدند.
افراد عنصر آبی طبق تعلیماتی که دیده بودند، سریعا در همان لحظه اول از هواپیما خارج شده و بعضی مجروح شده و مسافران ایرانی هم در نزدیکی جاده محتاطانه ایستاده و نظارهگر بودند.
«در تمام راه بازگشت به مصیره، احساس پوچی و پژمردگی میکردم. یأس بر وجودم سایه افکنده بود، گریهام گرفت. این موقعی بود که نشستم و با تمام وجود، گفتم یا عیسی مسیح، تو میدانی که چه گندی بالا آمده است. ما واقعا باعث شرمساری کشور خودمان شدیم، خودم را بسیار حقیر احساس میکردم. نمیخواستم صحبت کنم یا هیچ کاری انجام دهم. فقط احساس میکردم که دیگر آبرویی برایم نمانده بود».
در این عملیات هشت تن از آمریکاییها در کویر یک کشته شدند.
هامیلتون جردن در مورد شکست عملیات نجات مینویسد: از صبح امروز (پنجشنبه 24 آوریل 1980 / 4 اردیبهشت 1359) نمیتوانم هیجان خود را پنهان کنم. نزدیک ظهر (که به وقت ایران نیمه شب بود) رئیسجمهوری من را احضار کرد و وقتی که وارد دفترش شدم، او را خیلی افسرده و ناراحت دیدم. پیش از اینکه من سخن بگویم، خود او شروع به صحبت کرد و گفت، الان خبر بدی به من دادهاند. دو بالگرد ما در شروع عملیات سقوط کرده است. از شنیدن خبرها گیج و مبهوت شدم... کارتر پشت میز خود نشست و چند ثانیه سکوت برقرار شد، هر کسی در درون خود به عاقبت کار میاندیشید و یارای سخن گفتن نداشت. این سکوت مرگبار را صدای زنگ تلفن شکست. کارتر گوشی را برداشت و گفت: دیوید (جونز) چه خبر؟
ما حرفهای جونز را نمیشنیدیم ولی حالت چهره کارتر و پریدگی رنگ او نشان میداد که خبرهای بدی میشنود. کارتر لحظهای چشمانش را بست و در حالی که به زحمت آب دهانش را قورت میداد، پرسید: آیا کسی هم مرده است؟ همه به دهان و چشمان او زل زده بودیم. گوشی تلفن را گذاشت، هیچ کس سوالی نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: مصیبت تازهای پیش آمده، یکی از بالگردها به یک هواپیمای «C-130» خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفری هم کشته شدهاند... .
تو گلی... عین گلای قشنگ قالی... تو به ظرافت تار و پود فرش های زیبای ایرانی... اصلاً تو خود فرشه پاتریسی... همونی که یه تختش کمه (:
یکی تو زبلی، یکی ملوان زبل.
یکی تو عاقلی یکی بوش وگ.
ی
یکی تو نازی یکی کلاه قرمزی .
کی تو خوبی یکی روباه مکار .ی
یکی تو کاردرستی یکی دالتونها.
یکی تو خوش اندامی یکی گالونی.
یکی تو خوش مرامی یکی فرانچی.
یکی تو سفیدی، یکی سفید برفی.
یکی تو خوش تیپی یکی آقای آلوده .
یکی تو راست میگی، یکی پینوکیو .
یکی تو مهربونی، یکی خرس مهربون.
کی تو پول نداری یکی اسکروچ.ی
یکی تو خوب حرف میزنی یکی نمکی.
یکی تو خجالتی هستی و یکی ام من .
یکی ما دو تا با هم خوبیم، یکی تام و جری.
یکی موهای تو قشنگه، یکی موهای آن شرلی.
یکی تو قشنگ راه میری، یکی تنسی تاکسیدو.
یکی خونه شما قشنگه، یکی خونه مادر بزرگه
یکی گوشهای تو قشنگه، یکی گوشهای زیزیگولو.
یکی تو بیکاری یکی نفر بعدی که بیاد اینو بخونه
کی تو خوشگلی، یکی پلنگ صورتی.
گرگه میره در خونهی شنگول و منگول در میزنه میگه من مادرتونم. پی نوکیو میآد در رو باز میکنه میگه ببخشین از اینجا رفتن
اگر صرفه جویی زراعت کنیم، آزادی درو خواهیم کرد و این محصول طلائی است
امروز روز خوشتیپ ترین دوست یا فامیل دنیاست تو هم این اس ام اس رو به کسی که فکر می کنی هیچ کس براش تبریک نمی فرسته بفرست
اگه بگم برات می میرم . اگه بگم نمیتونم فراموشت کنم . اگه بگم دوست دارم . اگه
بگم از جلو چشام یه ثانیه اونور نمیری . اگه بگم همه زندگیمی . اگه بگم نفسم به نفست بستست . برام پفک می خری
دریا خودش را با موج تعریف می کند
جنگل خودش را با درخت
آسمان خودش را با ستاره ها
و من خودم را با تو تعریف میکنم
.
.
واسه همینه که زندگیم به گه کشیده شده
اگه فرهاد شیرین رو یادش بره. اگه مجنون لیلی رو یادش بره. اگه پرنده پروازو یادش بره من هیچ وقت.........هیچ وقت پول اس ام اس هایی که واست زدم رو یادم نمی ره
دوست ندارم شمع باشم فوتم کنن . دوست دارم سیگار باشم رفقا دودم کنن
همیشه سعی کن مثل پالاز موکت باشی شخصیت ات کوبیده نشه و همواره رنگ خودت رو حفظ کنی
تو گلی... عین گلای قشنگ قالی... تو به ظرافت تار و پود فرش های زیبای ایرانی... اصلاً تو خود فرشه پاتریسی... همونی که یه تختش کمه (:
یکی تو زبلی، یکی ملوان زبل.
یکی تو عاقلی یکی بوش وگ.
ی
یکی تو نازی یکی کلاه قرمزی .
کی تو خوبی یکی روباه مکار .ی
یکی تو کاردرستی یکی دالتونها.
یکی تو خوش اندامی یکی گالونی.
یکی تو خوش مرامی یکی فرانچی.
یکی تو سفیدی، یکی سفید برفی.
یکی تو خوش تیپی یکی آقای آلوده .
یکی تو راست میگی، یکی پینوکیو .
یکی تو مهربونی، یکی خرس مهربون.
کی تو پول نداری یکی اسکروچ.ی
یکی تو خوب حرف میزنی یکی نمکی.
یکی تو خجالتی هستی و یکی ام من .
یکی ما دو تا با هم خوبیم، یکی تام و جری.
یکی موهای تو قشنگه، یکی موهای آن شرلی.
یکی تو قشنگ راه میری، یکی تنسی تاکسیدو.
یکی خونه شما قشنگه، یکی خونه مادر بزرگه
یکی گوشهای تو قشنگه، یکی گوشهای زیزیگولو.
یکی تو بیکاری یکی نفر بعدی که بیاد اینو بخونه
کی تو خوشگلی، یکی پلنگ صورتی.
گرگه میره در خونهی شنگول و منگول در میزنه میگه من مادرتونم. پی نوکیو میآد در رو باز میکنه میگه ببخشین از اینجا رفتن
اگر صرفه جویی زراعت کنیم، آزادی درو خواهیم کرد و این محصول طلائی است
امروز روز خوشتیپ ترین دوست یا فامیل دنیاست تو هم این اس ام اس رو به کسی که فکر می کنی هیچ کس براش تبریک نمی فرسته بفرست
اگه بگم برات می میرم . اگه بگم نمیتونم فراموشت کنم . اگه بگم دوست دارم . اگه
بگم از جلو چشام یه ثانیه اونور نمیری . اگه بگم همه زندگیمی . اگه بگم نفسم به نفست بستست . برام پفک می خری
دریا خودش را با موج تعریف می کند
جنگل خودش را با درخت
آسمان خودش را با ستاره ها
و من خودم را با تو تعریف میکنم
.
.
واسه همینه که زندگیم به گه کشیده شده
اگه فرهاد شیرین رو یادش بره. اگه مجنون لیلی رو یادش بره. اگه پرنده پروازو یادش بره من هیچ وقت.........هیچ وقت پول اس ام اس هایی که واست زدم رو یادم نمی ره
دوست ندارم شمع باشم فوتم کنن . دوست دارم سیگار باشم رفقا دودم کنن
همیشه سعی کن مثل پالاز موکت باشی شخصیت ات کوبیده نشه و همواره رنگ خودت رو حفظ کنی
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد
اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدن تو رنگ رخسارت تغییر کند و صدای قلبت آبرویت را ببرد مهم نیست که او مال تو باشد مهم این است که فقط باشد زنگی کند لذت ببرد و نفس بکشد.
سلام می تونم یه چیزی بهت بگم.مطمین باش از ته قلبم بهت می گم همیشه از ته قلبم بهت می گم.همیشه از خدا می خواستم که تو زندگیم یه همراه خوب داشته باشم همراهی که همیشه کنارم باشه و من بتونم به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنم خدایکیشو بهم داده همراه من نوکیاست مال تو چیه؟
شاید کسی را که با تو خندیده فراموش کنی اما کسی را که با تو اشک ریخته هرگز....
پیراهن مشکی من از غم نیست.........اف های نداده من کم نیست............من واسه خودم یه قانونی دارم............توی قانون من هرکی که واسم اف نذاره آدم نیست
کردگارا، احساس را زمن مگیر که بنده ام به درگاهت با دلی خون ز بندگانت و مرا رها مکن در این دنیای مکر که دل آتش می زنند و عاشق می کشند. کردگارا، مرا تنها مگذار.
نه در حالت بمان، نه در جایت بمان! همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدأ، به سوی مقصد به سوی آنجا که می توانی انسان باشی
هفت شهر عشق شهر اول : نگاه و دلربایی شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم : بهانه،فکر،جدایی شهر پنجم : بی وفایی شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک،آه،تنهایی
اولین چیزی که بهش دل بستم تو بودی. بی تو آروم و قرار نداشتم! گریه میکردم. تو رو میخواستم. میدونستم تو نباشی نمی خوابم. دوستت دارم... پستونک!
این آخرین چیزی بود که از تو برام مونده... جای پاهای تو روی دیوار خونمون. یادت بخیر. عجب مارمولکی بودی!
بابا نوئل بهم گفت: بین گل و گلدون یکی رو انتخاب کن. منم گلدون رو گرفتم تا تو رو بذارم توش... آخه تو بهترین کود دامی دنیایی.
وقتی تو را دیدم و بهت خیره شدم، تو هم همینطور به من خیره بودی و من قلبم داشت تاپ تاپ میزد. احساساتی در وجودم موج میزد. ناگهان از اعماق وجودم فریاد کشیدم... سوسک!
شبها به خاطر تو از خواب پا میشم. به در و دیوار میخورم تا به تو میرسم... ای مستراح!
در تاریکی شب هایم فقط صدای تو بود. در تاریکی شب هایم فقط دست های تو بود که صورتم را نوازش میکرد. و دلیل بیدار ماندنم تنها تو بودی... ای پشه!
امیدوارم در بهترین و زیباترین و قشنگترین و خوشترین موقع خواب، جیشت بگیره.
گفتم "ای یار"، گفتی "زهر مار". گفتم "ای نور"، گفتی "مرده شور". گفتم "از غم دوری تو بیمارم"، گفتی "به من چه، مگه من پرستارم!". گفتم "دوست دارم"، گفتی "خفه شو!". گفتم: "عاشقتم"، گفتی "خفه شو!". گفتم "میخوام باهات ازدواج کنم". گفتی: "جدّی میگی؟!"، گفتم خفه شو.
دنیا 3 رکن داره: 1- اصلا عاشق نشو 2- اگه عاشق شدی واسه معشوقت بمیر 3- و اگه مردی خاک بر سر بی جنبت...
ای که پا گذاشتی رو عشق من. ای که در را بستی به روی من. در رو باز کن دستم مونده لای در!
هرگز به کسی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری. هرگز به کسی محبت نکن وقتی قصد شکستن قلبش را داری. هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری. و هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش.
زندگی قشنگه اگه با تو باشه. مرگ قشنگه اگه برای تو باشه. دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه. من قشنگم اگه با تو باشم. اما تو هر کار بکنی قشنگ نمیشی پس بیخود زور نزن.
گلی گم کرده ام در باغ هستی، خودت رو لوس نکن آن گل تو نیستی.
میخوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی؟ خوب، پس با شماره 3 آروم چشمات رو ببند: 1 ... 2 ... 3 ... هنوز که چشمات بازه! ... میگم چشماتو ببند! ... چرا زیر چشمی نگاه می کنی؟ ... اصلا نیازی به هیبنوتیزم نیست، هر کی باشه میفهمه که چقدر فضولی!
آواز خوش کلاغ تقدیم تو باد، بوی پشکل الاغ تقدیم تو باد. گویند لحظه ایست ریدن گاو، آن لحظه هزاران بار تقدیم تو باد.
سرسبزترین خیار تقدیم تو باد, آواز شغال تقدیم تو باد. گویند لحظه ایست آمدن سوسک, آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد.
با تولد دومین گوسفند شبیه سازی شده دیگه نمیتونم بگم: دنیا دیگه مثل تو نداره!
در چشمهایت نگاه کردم. تمام زیباییهای آفرینش را دیدم... جو نگیرت. خودمو تو چشمات دیدم.
زندگی مثل شطرنج میمونه... البته تو هنوز بچه ای. برو منچ بازی کن.
اگر یه روز یکی دستتو گرفت و قلبتو لرزاند، عجله نکن... شاید بابا برقی باشه!
توی برکه قلبم تو تنها قورباغهای، توی صحرای قلبم تو تنها شتری!
ده درصد دلم تنگه، بیست درصد یادتم، سی درصد میخوامت، چهل درصد بیقرارم، پنجاه درصد دل نگرانم، شصت درصد حواسم بهته، هفتاد درصد دیوونتم، هشتاد درصد نوکرتم، نود درصد دوست دارم، صد درصد سر کاری!
آسمان را می نگرم تو را میبینم. خورشید را می نگرم تو را میبینم. ماه را می نگرم تو را میبینم. خوب مسخره از جلوم برو کنار دیگه!
قامتت چون سرو، چشمانت چون آهو، گیسوانت چون آبشار، نگاهت چون عقاب، خلاصه که هیچ چیزت به آدم نرفته.
روی یک برگ نوشتم دوست دارم؛ ولی تو مثل یک بز خوردیش.
خیلی دوست دارم زود به زود ببینمت؛ حیف که بلیط باغ وحش گرونه.
لرزش صدات، برق نگات، تپش قلبت، نفس های تند و عرقی که روی پیشونیت نشسته همه گویای یه چیز هستند: تیروئیدت پرکاره. برو دکتر!
تو بهترین، عزیز ترین، مهربون ترین، باحال ترین، خوشگل ترین، خوش تیپ ترین دوستی که داری منم.
برای نشون دادنه علاقم به تو 3تا کوه میسازم: اولی کوه وفا دومی کوه صداقت سومی کوهی که هر وقت بهم گفتی دوستت ندارم از اون بالا پرتت کنم پایین.
تو دنیا یه قلب هست که فقط بخاطر تو می تپه. اون قلب فقط قلب خودته!
میخوام روی یک تکه سنگ بنویسم دلم برات تنگ شده. بعد اون تکه سنگ بخوره تو اون سرت تا بفهمی که دل تنگی چه دردی داره!
تو در قلب من جا داری. تو در رگ من جا داری. رفتم دکتر گفت انگل داری!
روزی تو را ز مستی تشبیه ماه کردم. لامپ 100 هم نبودی من اشتباه کردم.
اون چیه که اولش منم بعدش تویی و آخرش زبون؟ یکمی فکر کن===> گل گاو زبون
اگر من شیرین بشم تو فرهاد، من لیلی بشم تو مجنون، من نرگس بشم تو سام، من حوا بشم عمرا تو آدم نمیشی!
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر و می دانی که کویر بدون باران زنده است. پس برو بمیر!
سلام، میخوام بگم فردا ساعت 10 صبح خوشگل ها را میگیرن. گفتم اس ام اس بدم یه وقت نری بیرونا. نه نمیگیرنت، ضایع میشی!
حقیقت زندگی: 1- تو نمیتونی همه دندانهایت را با زبانت لمس کنی 2- همه احمق ها بعد از خوندن حقیقت اول اونو امتحان می کنن 3- حقیقت اول دروغه 4- الان تو لبخند زدی چون یک احمقی 5- به زودی این پیام را واسه یک احمق دیگه می فرستی. تو که هنوز نیشت بازه.
مهم نیست که با چه تیپ و لباس و ماشینی می آیی. فقط بیا... بیا و آشغال ها را از جلوی در ببر که خیلی بو میده.
15 . 14 . 13 . 12 . 11 . 10 . 9 . 8 . 7 . 6 . 5 . 4 . 3 . 2 . 1 . دینگ دینگ. طبقه همکف!
تایتانیک با تمام مسافراش فدای تو... نشدن که... به کوه یخ خوردن!
از خدا پول خواستم، بانک داد. درخت خواستم، جنگل داد. اتاق خواستم، خونه داد. حالا میترسم ازش تو رو بخوام یه گله گوسفند بده
ما که رفتیم... ... ... کجا دنبال من راه افتادی؟ ... ... ... دنبالم نیا... .... ... میگم نیا... ... ... دارم میرم جیش کنم!
خیلی وقته میخوام یه چیزی بهت بگم ولی روم نشده. گفتنش برام خیلی سخته... د... دو... دوس... دوسه لیتر بنزین داری به من بدی؟
اگه شب با هم رفتیم بیرون منم سردم شد، برای اینکه گرم بشم، یه لب... یه لب... یه لبو برام میخری؟
یه گل خوشگل پشت ویترین یه مغازه دیدم. میخواستم برات بخرمش. به فروشنده گفتم: اون گل چنده؟ گفت: اون گل نیست!... آینست.
این پیام رو برای 5 نفر بفرست حاجت می گیری. من خودم اول قبول نداشتم مشقامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد.
برات اون آخر یه پیام نوشتم. برو بخونش. ... ... .. ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... پیام.
تو قندی، نباتی، شکلاتی، عسلی، یا یه چیز شیرینی نداری بدی من با چاییم بخورم؟
سالها میگذرد. فصلها پشت سر هم می آیند. کودکان بزرگ میشوند؛ بزرگان پیر. کسی از خود نمیپرسد و ما نیز از خود نپرسیدیم. اما فرزندان ما از ما خواهند پرسید و ما جوابی در پاسخ به آنها نخواهیم داشت. که چرا... واقعآ چرا...؟ پلنگ صورتی هیچ وقت شورت نپوشید؟
اگه دیدی یه سوسک افتاده و داره دست و پا میزنه، فکر نکن با چیزی زدن تو سرش. اون داره به قیافت میخنده.
اون بالا نشستی تحویل نمیگیری. اس ام اس نمیدی، زنگ نمیزنی. حداقل یه نارگیل بنداز.
میدونی «نبات» کیلویی چنده؟ نمیدونی؟ «نقل» چی؟ اونم نمیدونی؟ اشکال نداره، از قدیم گفتن: خر چه داند قیمت نقل و نبات!
بد ترین درد این نیست که عشقت بمیره. بد ترین درد این نیست که به اونی که دوستش داری نرسی. بد ترین درد این نیست که عشقت ندونه دوسش داری. بد ترین درد اینه که دستشویی داشته باشی اما دستشویی اونورا نباشه.
وقتی صدام می کنی آرزو می کنم کاش کر بودم. تو که لال نمی شی!
می خوامت نه بخاطر رفاقتت، نه بخاطر صداقتت، شرافتت، ظرافتت، رشادتت، حمایتت، نجابتت، فقط بخاطر خود کثافتت.
عشق یعنی زندگی را باختن. چند سالی بی دلیل با هر الاغی ساختن.
چشمهای تو مثل دریاست. اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟
در زندگی برای رسیدن به آزادی راههای مختلفی وجود دارد، فقط باید قیمت آن را پرداخت کرد. از رسالت 500 تومان، از شوش 900 تومان.
یه روز تو رو تو کوچه دیدم و عاشقت شدم. فرداش تو خیابون دیدمت و دیوونت شدم. امروز تو اتوبان دیدمت. خدا آخر و عاقبتم رو به خیر کنه... عجب ماشینی هستی!
وقتی به چهره تو فکر می کنم، به شوخ طبعی خدا پی می برم!
آخه چرا؟ بگو چرا؟ تو که این قدر باهوشی! تو چرا؟ آخه چرا تو که میدونی سر کاری باز تا آخرش میخونی؟
عرض سلامی به بلندی بیل، به محکمی کلنگ، به گردی اسامبلی، به سرعت فرغون، به تیزی شاقول، به انعطاف پذیری طناب، به لبریزی دوغاب، به سفیدی سیمان، به صافی ماله، به وسعت بشکه، به معرفت عمله، به قدرت کارگر، به ظرافت گچ کار، به لطافت معمار، به شجاعت صاحب کار، به رشادت مهندس، به صلابت جوشکار، به محبت صافکار، به رفاقت همکار، به سر کار گذاشتن توی بیکار.
بدون زشتی زیبایی معنی نداره، بدون نفهمی فرزانگی معنی نداره، میبینی؟ دنیا به تو احتیاج داره!
تو گلی مثل گلای قشنگ قالی. تو به ظرافت تار و پود فرشای زیبای ایرانی. اصلا تو خود فرش پاتریسی... همون که یه تختش کمه!
میتونم یه چیزی رو بهت بگم؟ مطمئن باش از ته قلبم میگم. همیشه از خدا میخواستم که تو زندگی یه همراه خوب بهم بده. همراهی که همیشه کنارم باشه و من بتونم به راحتی باهاش ارتباط بر قرار کنم. خدا یکی رو بهم داد. همراه من نوکیاست، مال تو چیه؟
علف زیر پاتیم، حالا یه وقت خر نشی بخوریمون!
جهان بیش از ۶ میلیارد نفر جمعیت داره، یکی نیست به من احمق بگه: چرا واسه تو مسیج میفرستم؟
نگاهم با نگاهت کرد برخورد، خدا مرگت بده حالم به هم خورد.
بر سر راه عشق برایت دام پهن کردم. ولی تو با بی تفاوتی رد شدی و گفتی . . . میگ میگ!
اگه فکر کردی بری قید چشاتو می زنم؛ اگه فکر کردی بری ازت به آسونی دل می کنم؛ آفرین! یه بار تو عمرت درست فکر کردی.
اگه خواستی یکی همیشه دوست داشته باشه، تنهات نذاره و بهت وفادار بمونه، برو یک سگ بخر.
اگه دوست داری عمیق ترین، طولانی ترین و محکم ترین بوس دنیا رو تجربه کنی، بیا پیش خودم تا لباتو بذارم رو لوله جارو برقی.
من الان بالای یه برج واستادم. شوخی هم ندارم. اگه بدونم دوستم نداری... همین الان با آسانسور میام پایین.
پنج حقیقت زندگی: 1- تو نمیتونی همه دندوناتو با زبونت لمس کنی. 2- همه احمق ها بعد از خوندن حقیقت، اول اونو امتحان میکنن. 3- حقیقت اول یه دروغه. 4- الان تو لبخند زدی، چون یه احمقی. 5- به زودی این پیام رو برای یه احمق دیگه میفرستی. توکه هنوز نیشت بازه!
عشق مثل ساعت شنی میمونه. همزمان که قلبت رو پر میکنه، مغزت رو خالی میکنه... البته واسه اونایی که مغزشون پره. تو نگران نباش.
به من بگو زشت، اما من به تو میگم قشنگ. چه اشکالی داره؟ بذار جفتمون به هم دروغ گفته باشیم.
عجب! دیگه از انقلاب دور شدیم، از امام حسین فاصله گرفتیم، شهدا را پشت سر گذاشتیم، داریم میرسیم به سه راه ملک شهر نمی خوای پیاده بشی؟
به دریا بنگرم دریا تو بینم، به صحرا بنگرم صحرا تو بینم. نمیدونم چه کس بر عینکم رید، که هرجا بنگرم آنجا تو بینم.
همیشه عکس تو رو توی کیف پولم دارم. هر وقت دچار مشکل بزرگی میشم، بهش نگاه میکنم. اون وقت احساس میکنم که هیچ کدوم از مشکلاتم به اندازه این یک دونه وحشتناک نیست.
اگه خواستی یه کسی، عاشق هم نفسی. عمرشو حیرونت کنه، جونشو قربونت کنه... رو من یکی حساب وا نکن.
خیلی دوست دارم با توبرم ماهیگیری. آخه هیچکس به اندازه تو کرم نداره!
اگه دلتنگ باشی هیچکس نمیفهمه، اگه عاشق باشی، هیچکس نمیفهمه، اگه درد داشته باشی هیچکس نمی فهمه، ولی کافیه بگوزی تا همه بفهمند!
نگریستم به گریستنت. گریستم به نگریستنت. گریستم و تو نگریستی. نگریستم و تو گریستی. گریستم تا نگریستی... چی شد؟ قاطی کردی یا باز هم بگم؟
سرمو آروم روی شونه های گرمت میذارم و یواشکی دماغمو با لباست پاک میکنم.
خدا خیرت بده. شنیدم میری بهزیستی برای اونایی که انگشت ندارن دست تو دماغشون می کنی!
الهی شمع بشی پروانه شم دورت بگردم، فوتت کنم خاموش بشی هر هر بخندم.
اگر روزی برایت گریه کردم، بدان آن روز پیازی رنده کردم.
عاشق آن نیست که برای عشقش در سرما آتش روشن کند. عاشق آن است که کتش را بدهد به عشقش، خودش سرما بخورد و 6 تا آمپول بزنه تا دیگه از این غلط ها نکنه!
ببین یکی میخواست از خواب بیدارت کنه من نذاشتم
کار خوبی کردم؟
ببین عزیز دلم پاشو………..
اگه پا نشی قهر میکنما………….
خب دلم برات تنگ شده…………
جون من پاشو…………
پاشدی………….
افرین عزیزم…………
حالا که پاشدی ماچم کن بگیر بخواب!
یه سوال: اگه نصف شبی اس ام اس سرکاری بدم بیدارت کنم چی کار می کنی؟
ونم خوابی عزیزم. ولی من از دوری و دلتنگی تو خوابم نمی بره، مطمئنم اگه می دونستی من به خاطر تو نخوابیدم تو هم نمی خوابیدی
امیدوارم که خواب نبوده باشی چون با این اس ام اس بیدار می شدی!!
.می دونستی شبا که می خوای بخوابی باید گوشی تو خفه کنی!؟؟
می خواستم ببینم ساعت چنده؟ چون ساعتم خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم!
.می دونستی آلان ساعت ۲/۵ نصفه شبه ! اس ام اس زدم ببینم سروقت خوابیدی یا تا آلان بیداری؟!
.ببخشید حواسم نبود این اس ام اس رو می خواستم در طول روز برات بفرستم!
{یک اس ام اس خالی}
.
.
.نصفه شب بخیر!
.صبح ساعت چند بیدار می شی کارت دارم.
.من آلان تو آمریکا هستم می خواستم ببینم راسته میگن وقتی اینجا روز باشه اونجا شبه؟!؟
.نمی دونم چرا شبا احساس عشق و علاقه در من خیلی زیاد میشه ! دلم نیومد اینو بهت نگم!!
.می خواستم ببینم تو هم مثل من دچار بدخوابی شدی یا نه؟؟!
.دیروز ازم ساعت پرسیدی یادم رفت بهت بگم.ساعت ۳/۵ شبه!
.می دونستی اگه نصفه شبا بری تو سایت اس ام اس بده خیلی حال میده!!
.این اس ام اس جهت بیدار کردن شما از خواب فرستاده شده و هیچگونه ارزش مادی و معنوی دیگری ندارد!!
.رک بگم :بیدار شو
خوابی؟ خوب اشکالی نداره هروقت بیدار شدی بهت میگم. بخواب
میخواستم بگم پاهات از زیر پتو اومده بیرون یه وقت سرما نخوری
———————-
هرکس در زمان فراوانی , ۷ اس ام اس برایمان ارسال کند ،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
در زمان قحطی ۱۴ اس ام اس به او خواهیم داد !
a,b,c,d,e,f,g,h, _ ,j,k,l,m,n,o,p,q,r,s,t,u,v,w,x,y,z
دنبال i نگرد ! چون فدای u شده !!
آرزومند قطع برق شما در حین پخش سریال حضرت یوسف !!
از طرف معبد آمون !!!
سلام ، ببخشین مزاحم میشم
میخواستم بدونم با این همه بیشرفت تکنولوژی چرا نوار غزه به سی دی تبدیل نشده !!!؟
یک عدد خانم تحصیلکرده که مدتیست که از هم اکنون وقت آزاد بیشتری دارد، آماده ازدواج است. سرشناس – پولدار – برنزه! – با خواستگارهای فراوان
پیشنهادات شما هم بررسی می شود!..
.
.
رایس
اگه می دونستی دستای سرد من چقدر گرمی دستاتو نیازمنده ، اینقدر دست تو دماغت نمی کردی
دومی ها… سومی ها… دیپلمه ها… دانشجویان… مهندسان… وکلا… پزشکان… هنرمندان …
همتون فدای کسی که الان داره این اس ام اس رو می خونه …
یارو میره معدن
.
.
.
.
.
. بقیش باشه بعدن
مشترک گرامی این اس ام اس برای بیدار کردن شما در نیمه شب فرستاده شده است لطفا پس از خواندنش لبخند بزنید و سعی کنید دوباره بخوابید !
شرمنده به خدا، آره میدونم خواب بودی، خوب بابا فحش نده دیگه، کارت داشتم که بیدارت کردم.
میخواستم بدونم ماهی وقتی غذا میخوره، آب نمیره تو دهنش؟
اومدم ازت معذرت خواهی کنم . میدونم خیلی تعجب کردی که واسه چی ؟ بعد وقتی میگم نمیفهمی ناراحت میشی . آخه الان مگه ساعت ۳ نصفه شب نیست . خب واسه اینکه نصفه شب بیدارت کردم اومدم ازت عذرخواهی کنم . میشه منو ببخشی !
می خواستم یه چیز مهم رو بگم
پاهات از زیر لحاف اومده بیرون . یه وقت سرما نخوری!
ببین یکی میخواست از خواب بیدارت کنه من نذاشتم
کار خوبی کردم؟
ببین عزیز دلم پاشو………..
اگه پا نشی قهر میکنما………….
خب دلم برات تنگ شده…………
جون من پاشو…………
پاشدی………….
افرین عزیزم…………
حالا که پاشدی ماچم کن بگیر بخواب!
یه سوال: اگه نصف شبی اس ام اس سرکاری بدم بیدارت کنم چی کار می کنی؟
می دونم خوابی عزیزم. ولی من از دوری و دلتنگی تو خوابم نمی بره، مطمئنم اگه می دونستی من به خاطر تو نخوابیدم تو هم نمی خوابیدی!
* یه سوال برام پیش اومده، شبا که میگن: “بگیر بخواب” چی رو باید بگیریم؟؟؟ بی خیال حالا، بگیر بخواب!!
* چند تا اس ام اس جدید اومده زنگ بزن برات بخونم، هزینه ام زیاد نشه!!
* این اس ام اس فقط برای دویدن شما به سوی موبایل بوده و هیچ خاصیت دیگه نداره!!
* سلام این اس ام اس صرفاً جهت یادآوری به شما برای مسواک زدن است و ارزش قانونی دیگه ای ندارد. شب بخیر!!
* همه جا امن و امانه! تو راحت بگیر بخواب!!
* پاشو سرت از رو متکا افتاده پایین!!
* مشترک گرامی این اس ام اس به منظور بیدار کردن شما می باشد لطفاً لبخند بزنید!!
* می گم پاشو یه چند تا اس ام اس بفرستیم اینور اونور مردمو بیدار کنیم. خیلی حال میده!!
* هر وقت به هوش اومدی به من زنگ بزن!!
* ببین عزیز دلم پاشو… اگه پا نشی قهر میکنما… خب دلم برات تنگ شده… جون من پاشو… پاشدی… آفرین عزیزم… حالا که پاشدی بوسم کن بگیر بخواب!!
* سلام. ببخشید بد موقع مزاحم شدم! راستش را بخواهید یه سوالی داشتم خیلی وقت بود ذهنم را مشغول کرده بود، می خواستم بپرسم… می خواستم… اصلاً ولش کن. بزار برای بعد، خب؟!!
* سلام… تو رو خدا ببخش… نمی خواستم این موقع شب بیدارت کنم… واقعاً ببخش… سعی کن درکم کنی… من موبایلم گم شده زنگ بزن به گوشیم تا ببینم کجاست. شرمنده!!
* خیلی ببخشید. مثل اینکه موقع بدی مزاحم شدم. خواستم بپرسم آب خوردی، آفتابه رو کجا گذاشتی؟!!
* سلام. اصلاً نمی خواستم بیدارت کنم ولی مجبورم. من می خوام برم wc ولی تاریکه می ترسم تو رو خدا تو هم بیا!!
* می خواستم ببینم شبا که می خوای بخوابی گوشیتو خاموش می کنی که سره کارت نزارن…!!
* خوش حالم که خوابی عزیزم! چون اگه بیدار بودی و می دونستی از دلتنگی تو خوابم نمی بره حتماً خوابت نمی برد!!
* به اشتیاق اولین دانه برف، به تحمل آخرین برگ پاییز، به گرمای تن خورشید و به زیبایی آسمان شب قسم می خورم که سر کاری!!
* هه هه هه گول خوردی من اس ام اس نبیدم وجدان موبایلت بیدم فقط وخاستم منو از جیبت در ویاری تا کمی هوا وخورم جیگر!!
سلام… تو رو خدا ببخش… نمیخواستم این موقع شب بیدارت کنم… واقعاً ببخش.. .سعی کن درکم کنی… من موبایلم گم شده زنگ بزن به گوشیم تا ببینم کجاست. شرمندهام
غرض مزاحمت بود که به حمدالله حاصل شد
این اس ام اس رو وقتی دوروبرت کسی نیست بخون. اگر هم عجله داری برو یه جای خلوت و تنهایی بخونش
…
…
پشت سرتو بپا
…
…
کسی نیست داری می خونی؟
…
…
خوب خدا را شکر کسی نیست ببین سرکاری!
بی تو هر گز نمی توانم بمیرم
.
.
.
پس بیا با هم گور به گور بشیم!!!
از خدا پول خواستم، بانک داد، درخت خواستم، جنگل داد، اتاق خواستم، خونه داد، حالا می ترسم ازش تو رو بخوام، یه گله گوسفند بده!
می دونی شکست عشقی یعنی چی؟
یعنی بری پای تخته کنفرانس بدی، بعد بفهمی زیپ شلوارت باز بوده!
می دونی فرق تو با گه چیه؟……..شوخی کردم هیچ فرقی ندارین!
امشب میخوام طی یه عملیات شهادت طلبانه
.
.
.
.فدات شم
اگه عشق من تو نیستی
.
.
خوب حتما یکی دیگست
خیلی بی فرهنگ و بی شعوری
.
.
.در جامعه امروز بیداد می کنه
عصاره همه مهربانی ها را گرفتند و از آن مادر ساختند. (ویلیام شکسپیر)
قیمت میوه در میادین تره بار به شدت افزایش یافت. قدر خودتو بدون هلو
آدم تا وقتی زن نداره فقط زن نداره
وقتی زن داره فقط زن داره!
بار اول که نگاهم کردی فکر کردم عاشقی،… بار دوم فکر کردم دیوانه ای،… بار سوم فکر کردم دوستم داری… اما بعدها فهمیدم آدم ندیده ای!
مرد عاشق تا وقتی ازدواج نکرده ناتمام است
و وقتی که ازدواج کرد کارش تمام است!
اطلاعیه عمومی: از کلیه طرفداران تیم استقلال دعوت می کنیم
پول هاشون رو روی هم بذارن و یک دستگاه فاکس برای تیم بخرند تا دوباره آبروی ایران نره.
یه روز. هه
یه روز.. هه هه
یه روز… هه هه هه
ببخشید الان خنده ام می گیره بعدا برات تعریف می کنم!
آمازون با تمام درختاش… آسمون با تمام ستاره هاش… دنیا با تمام آدمهاش… بارون با تمام قطراتش خلاصه اگر همه رو با هم جمع کنی، خیلی می شه!
میدونی بنیآدم اعضای یکدیگرند یعنی چی؟ یعنی مثلا تو جیگر منی
جهان بیش از ۶ میلیارد نفر جمعیت داره…عجب…یکی نیست به من احمق بگه: چرا واسه تو مسیج میفرستم
هر زنی دو مرد را دوست دارد.
یکی ساخته تخیلات اوست، و دیگری هنوز به دنیا نیامده!
فرخنده میلاد باسعادت دومین گوسفند شبیه سازی شده بر شما و سایر گوسفندان این مرز و بوم مبارک باد
برگ از درخت خسته میشه
پاییز همش بهونه است
فردا ماه گرفتگی شروع می شه. اگر منو گرفتن، تو مواظب خودت باش!
زبان اجوج مجوج بلدی ؟ ” یراکرس متشون یسراف نزن روز یرایم راشف تدوخ هب یراد یلیخ منکیم ساسحا ” لطفا از آخر بخون!
ببخشید از شرکت گاز مزاحمتون میشم میشه یک گاز از لپتون بگیرم
یه خروس دارم روزی ۶ تا تخم می ذاره
باور نمی کنی؟ اینم عکسش:
_=/.l.=
_(^/^)
.{= =}/
_j—–L
این هم تخم هایی که می ذاره:
O O 0 O O 0
یه معادله خیلی جالب :سن خودت رو ضرب در ۴ کن.با ۱۴ جمع کن.حالا تقسیم بر ۳ کن.بعد اینکه نتیجه رو به دست آوردی.برای ابله بعدی بفرست
قد
قد
قد
قد
خوبه , فردا تخم گذاشتنم یاد میگیری !!!!!!
وقتی در یک ترافیک بزرگ گرفتار می شوید، استفاده از میانبرهای موجود خیلی لذت بخش است.
جالب است بدانید که سیستم کامپیوتر شما هم دارای چنین میانبرهایی است که وقتی سیستم شما دچار ترافیک نرم افزاری می شود به دردتان می خورد! این میانبرها راه رسیدن به یک نرم افزار خاص را برای شما آسان می کنند.
بر روی آیکون اصلی هر نرم افزار دلخواه کلیک راست کرده و گزینه Properties را انتخاب کنید.
در سربرگ Shortcut به دنبال گزینه ی Shortcutkey رفته و به انتخاب خود یک کلید (درواقع یک حرف) برای نرم افزار انتخابی را فشار دهید.
خواهید دید که علاوه بر حرفی که شما انتخاب کردید به صورت پیش فرض کلیدهای AH و Control نیز افزوده می شود.
حال Applyl کنید و OK بزنید. برای اینکه از میانبر ساخته شده استفاده کنید کلیدهای Alt و Control را پایین نگه داشته و کلید مربوط به نرم افزار خاص را فشار دهید.
خواهید دید که نرم افزار مورد نظر باز خواهدشد. این را برای تمام نرم افزارهای خود می توانید انجام دهید.